نتایج جستجو برای عبارت :

تصور دریای طوفانی در کنار زاینده رود خشک

بچه که بودم تصور من از خدا یه جوان با پیراهن آستین کوتاه بود که دمپایی پوشیده ودر کنار یه گودال خاکی نشسته و دورتادور گودال مثل بیابون
وبرهوته و ما توی اون گودالیم وخدا اون بالا نشسته ونظاره گر ماست . واز اون بالا مراقبه ما خطایی نکنیم .
 
امشب میگه تصور کن من رفتم آلمان اونجا امتحان این دوره آموزشی روقبول شدم اونا هم به من پیشنهاد کار دادن
میگم پس ما چی 
میگه تو تصور کن چون تو هر وقت فکری تو ذهنت میاد و تصورش میکنی اون اتفاق میوفته منم قول میدم هر فصل بیام به شما سر بزنم .
منم همه اش دارم تصور میکنم ما همه رفتیم اونطرف
و تصور میکنم من یه کار خوب پیدا کردم و میتونم هم به درس و مشق بچه ها. برسم و هم حقوق خوبی داشته باشم .
یعنی زندگی تشکیل شده از تصورات ما؟؟؟؟
آخه چه کاریه تصور کردن
قبلا گفتیم تصور آنچه در خارج وجود دارد در ذهن مفهوم است.
 
تصور خود نیز دو گونه است:
۱. کلی
۲. جزئی
 
تصور کلی دو گونه است:
۱. کلی ذاتی
۲. کلی عرضی
 
کلی ذاتی:
نوع
جنس
فصل
 
کلی عرضی:
عرض عام
عرض خاص
 
به این پنج نوع تصور کلی، کلیات خمس گفته می‌شود.
یه زمانی یه تایم های طولانی رو میذاشتم برای شکرگزاری
برای بردن تمرکز ذهنم روی مثبت ها به جای منفی ها
 
یه تایم زیادی رو میذاشتم روی تصور آینده ایده آل از همه نظر
حسش کنم
کامل حس خوبش رو تصور کنم و با جزئیات بهش فکر کنم
مینوشتمش حتی
 
الام حالا خرم از پل گذشته
در حالی که هدف نهاییم یه چیز خیلی گنده بود، با به دست اوردن بخش های اولیه قضیه کامل این بحث ها  رو گذاشتم کنار
 
میخوام دوباره برگردم به اون حالت
دوباره شکرگزاری های طولانی و تصور آینده و ..
بی برنامه ی قبلی ( مثل اکثر موارد)  قسمت شد برویم روضه. اول مجلس که صدای دلنواز مداح که حدیث کساء را می خواند، دلم را برا توی سحر ماه رمضان.
روضه خوان روضه می خواند.
روضه ی نیمه شب سختی که بر امیرِجان ها گذشته.
روضه ی لحظه ای که حضرت سجاد، روی قطعه خاک مقدسی نوشت، هذا قبر حسین.
تمام این روزهایی که داغ سردار را توی دلم کنار فرزندم می پرورانم،به این فکر می کنم که غربتتان را اصلا نمیتوانم تصور کنم.نه.نمیشود آن همه غربت را تصور کرد.دلم پر می کشد برای ک
Ch (تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت چ می باشد) مانند: Chair, cheese
Ph (تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ف می باشد)مانند: Phone, elephant
Kh (تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت خ می باشد)مانند: Khazar, kharazmi
Gh (تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ق-غ می باشد)مانند: Ghand, ghorme sabzi
Sh ( تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ش می باشد)مانند: She, share
Zh ( تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ژ می باشد)مانند: Mozhgan, mozhdeh
Gh ( تلفظ این دو حرف در کنار هم بصورت ف می باشد)مانند: Laugh, enough
Th (تلفظ این دو حرف در کنار
شش سال پیش در همین روز در اصفهان نوشتم:
افسانه‌ها را دوست دارم. اول که باهاشون روبه‌رو میشم، نیتم فقط خواندن و لذت بردنه ولی اونها توی ذهن و روحم می‌مونن و بعد در شرایط مختلف متوجه می‌شم که دارم موقعیت خودم در اون مقطع را با استفاده از اونها بازسازی می‌کنم.امروز به دلیلی خیلی به هم ریخته و آشفته و ناامید شدم، کنار زاینده‌رود خشک قدم زدم. افکارم جهت مشخصی نداشت. خودم را بهشون سپرده بودم و اونا منو به این سو و آن سو می‌کشیدن. یکدفعه خودم را د
نمیدونم چرا هرکی وکیل میبینه میگه: "قتل انجام دادم واسه تبرئه میام پیشت" بعدم "عـیح عیح عیح" میخندن :|
 
 
 
+ قتل انجام بدی بیای پیش من واسه تبرئه؟؟ :)) خودم میکشم زیر چهارپایه ات :|
حالا خیلی رودربایستی داشته باشم واسه رضایت گرفتن اقدام میکنم.
 
+ تصور غلط اینجاست که گمان میکنند وکیل کارش"دفاع از ظالم" "تحریف حقیقت" "تغیر جایگاه بزه دیده و بزهکار" "درست جلوه دادن غلط و غلط جلوه دادن درست" هست.
در حالی که وکیل و قاضی مثل ٢ بال عدالت هستن که در کنار همدی
تصور بد شدنت        تصور یه انتهاست  
 حادثه رها شدن       تو گریه های بی صدا 
 تو نمیتونی بد باشی     حتی اگه شکستن قلب منو بلد باشی 
 
شاید این شعر بتونه مرهمی باشه برای دردهای هوادارن سپیدورد که بعد از سالیان دراز 
موفق شد با هدایت مربیان مختلف به لیگ 1 و سپس به لیگ برتر راه پیدا کند اما نمیدانم
 چه طلسمی نگذاشت آب خوش از گلوی این هوادارن پایین برود نمیدوانم چه بد شگونی
 تیم ما رو نظر بد نگاه کرد که تیم منسجم و هم دل سپیدورد رشت نتوانست در لی
ﻣﻦ ﻭﻗﺘ ﺍﺳﺐ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﺭﺩ ﺑﺸﻪ ﺍﻭﻝ ﺍﺏ ﻭ ﻞ ﺍﻟﻮﺩ ﻣﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﺭﺩ ﻣﺸﻪ! ﻣﺪﻭﻧﺪ ﺮﺍ? ﻮﻥ ﺗﺼﻮﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺗﻮ ﺍﺏ ﻣﺒﻨﻪ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻫ ﺷﺮﺍﻄ ﺎﺷﻮ ﺭﻭ ﺍﻭﻥ ﺗﺼﻮﺮ ﻧﻤﺬﺍﺭﻩ! ﺩﺭ ﺣﺎﻟ ﻋﺲ ﺑﺸﺘﺮ ﻧﺴﺖ..!!
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎ ﺍﺩﻣﻬﺎ..!!
ﺭﻭ ﺩﻝ ﻫﺎ ﻫﻤﺪﻪ،ﺭﻭﺷﺨﺼﺖ ﻫﻤﺪﻪ،ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻫﻤﺪﻪ ﻭ ﺭﻭ ﺴﺎﻧ ﺩﻭﺳﺘﻤﻮﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺷﺎﺪ ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻢ،ﺧﻠ ﺳﺎﺩﻩ ﺎ ﻣﺬﺍﺭﻢ ﻭ ﺭﺩ ﻣﺸﻢ..!!
ﺑﻠﻪ ﺍﻦ ﺫﺍﺕ ﺧﻠ ﺍﺯ ﺍﺩﻣﻬﺎﺳﺖ!!\"
""
تصور کنید رفتید تو بانک هنگام نشستن شلوارتون پاره بشه :دی
تو دانشگاه باشی یه قدم بلند برداری شلوارت پاره بشه :دی
تصور کن تو دانشگاه رفتی پشت تابلو یهو ماژیک یا خودکارت بیفته خم بشی برداری شلورات پاره بشه :دی
تصور کن وسط خیابون خم بشی چیزی برداری شلوارت پاره بشه :دی
نخند فاجعست خو پای آبرو وحیثت وسطه .
راستی توی اینجور موقعیتا چیکار میشه کرد؟ چطور باس جمع و جورش کرد؟ اصلا میشه ؟ چطور باس راه بریم :دی
خخخخ نظرتونو بگید :دی
ﺩﺭ ﺩﻫﺪﻩ ﻮ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﺼﻮﺮ ﺍﺯ ﺰﻪﺑﺮﺍﺸﺎﻥ ﺑﺴﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺪ . ﺍﻭﺑﺎﺧﻮﺩ ﻓﺮ ﻣﺮﺩ ﻪ ﺍﻦ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻓﻘﺮ ﺣﺘﻤﺎﺗﺼﻮﺮ ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﻭ ﻣﺰ ﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﺸﻨﺪ . ﻭﻟ ﻭﻗﺘ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻧﻘﺎﺷ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﻮﺩﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻞ ﺩﺍﺩ , ﻣﻌﻠﻢ ﺷﻮﻪ ﺷﺪ . ﺍﻭ ﺗﺼﻮﺮ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﻟ ﺍﻦﺩﺳﺖ ﻪ ﺴ ﺑﻮﺩ؟ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻫﺎ ﻔﺖ ﻣﻦ ﻓﺮ ﻣﻨﻢ ﺍﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻪ ﺑﻤﺎ ﻏﺬﺍﻣﺮﺳﺎﻧﺪ . ﺩﺮ
دست کتابم را میگیرم و باهم خیابان را متر می کنیم،میرویم همان پارک همیشگی، چشمانم را برمی گردانم و... درخت نازنینم! به سمتش پرواز میکنم، انگار که بخواهم او را در آغوش بکشم، می نشینم و ساعت ها غرق میشوم در خوشی ای که قابل وصف نیست، سرم را که بلند میکنم،در نگاه متعجب آقای میانسال لبخند میزنم، انگار که خنده اش گرفته باشد، به راهش ادامه میدهد، بلند میشوم، میروم کنار بچه ها، مادری به کودکش غذا میدهد، کودک مدام می گوید نه! رویش را به سمت من بر میگردا
بعضی از ما آدمها عادت کرده ایم که مدام سوزن به خودمان بزنیم، هر بار جیغی بکشیم و با خودمان این طور تصور کنیم که لابد جایی که نشسته ایم بد است. غافل از اینکه تا عادتمان را کنار نگذاریم هر جای دیگری هم که بنشینیم چیزی نگذشته صدای آخمان بلند می شود.
هر چیزی سر جای خودش و تو زمان خودش قشنگه، زمان اش همون موقعی هست که مشتاق شی، بعد اون دیگه فرقی نداره باشه یا نه، انگار وجود آدم خودش رو با نداشتن اش تطبیق میده،دل به نداشتن اش خو می گیره و مغز تصور داشتن اش رو از سلول های خودش حذف می کنه به قول خواجه شیراز، دولت آن است که بی خون دل آید به کنار، ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
بیاید برای چند ثانیه تصور کنیم که شما «کدِ پروژه‌ی من» هستید که از ظهر داشتید درست کار می‌کردید و الان یه دفعه و به دلایل نامعلوم، دیگه کار نمی‌کنید.
متصور شدید؟
خب، حالا بیاید بگید از من انتظار دارید چه غلطی بکنم که کار کنید؟ :|
 
خرس خیاط یک انبار باروت زیر شهر را کشف کرده است. این خبری بود که لازم نبود اخبار اعلام کند. خود به خود، چهره به چهره، نگاه به نگاه منتقل شد. 
اولین نفر کسی بود که خرس خیاط را در حال خروج از دری زیرزمینی دید. چهره مبهوت و گنگ خرس خیاط با امواج نامرئی نگاهش لحظه ای و کوتاهش خبر را انتقال کرد. ناقل خرس خیاط بود و بعد فراگیر شد. 
 
 شهری ساخته شده روی انبار باروت؟ یا باروت تعبیه شده زیر شهر؟ یا باروت تزریق شده به تن شهر؟ زیاد فرقی نمی کند. اما حالا ت
پیداش کردم. همونی که تو روزای دلگیر سال 96 گوش میدادم و سعی میکردم خوب باشم. سعی میکردم لحظه به لحظه ی این آهنگ بیکلامو تو ذهنم حفظ کنم و زندگی خودمو،آینده ی خودمو تصور کنم.
بهش گوش دادم و یاد این افتاد که چقدر قوی بودم.
اون روز وقتی یهو جلو روم ظاهر شد و دیدمش یهو اشک تو چشام جمع شد، انگار یادم انداخت یادم رفته قوی بودنو. اون شب وقتی کنار ذ نشسته بودم و هندزفریشو تو گوشم گذاشته بود رفتنشو تماشا کردم و گفتم این آخرین باریه ک ب خودت اجازه میدی اینج
اگه به من بگن بعد از معدن سخت ترین کار چیه می گم دست شویی رفتن تو آپارتمان :/
شما تصور کن یه طرف اتاق خوبه یه طرفم حال و همه هم دقیقا نشستن :/ خوب گلاب به روتون چطور کارشو کنه خو.
تصور کن گلاب به روتون شماره دو داشته باشی خوب اونم صدا داره آبرو و حیثیت واسه آدم نمیمونه :/
اگه به من بگن بعد از معدن سخت ترین کار چیه می گم دست شویی رفتن تو آپارتمان :/
شما تصور کن یه طرف اتاق خوبه یه طرفم حال و همه هم دقیقا نشستن :/ خوب گلاب به روتون چطور کارشو کنه خو.
تصور کن گلاب به روتون شماره دو داشته باشی خوب اونم صدا داره آبرو و حیثیت واسه آدم نمیمونه :/
 
لای منگنه ی اخلاق گیر کردن این شکلیه پس؟
اگر بگم حس بدیه، کافی نیست. بد شامل خیلی چیزها میشه و درجه بندی زیادی داره. پس چی بگم وقتی خودمم نمی دونم چه حسیه!
منگنه ی شیرازه ی یک کتاب را تصور می کنم که روی کمرم پرچ شده و یک طرفش، این ور اخلاقه و طرف دیگرم آن ور اخلاق. 
ولی نمی تونم تصور کنم یک طرف تاریک باشه و طرف دیگر روشنایی و نور. 
نمی تونم تصور کنم باید خودمو از لای منگنه به کدام طرف بکشم!!!
نمی تونم حتی از یکی بپرسم چه بلایی سرم اومده و چرا اصلا
هو
 
روضه‌ی عاشورای امسال جان‌‌کاه‌تر از تصورم بود. آن‌قدر که نیمی از روضه را از خود بی خود شده بودم و فقط فریاد بود و شیون. آن هم نه فقط من، تمام آن‌هایی که از ابتدای روضه دل داده بودند به سرایش غمبار نوحه‌خوان. امسال همه چیز خیلی روضه‌تر از هر سال بود، همه‌ی روضه‌ها، زمینه‌‌ها، حتی شورها... از همان شب اول که بیش‌تر صلابت است و دلتنگی عزای حسین. امسال که عجیب‌تر از هر سال دل‌ سنگ ما در روضه زیر و رو می‌شد. امسال عصر عاشورا از همیشه جان‌
در بیشتر اوقات ارزش‌های غذایی سالاد در آشپزی دست‌کم گرفته می‌شود. گاهی تصور می‌شود سالاد فقط مخصوص کسانی است که قصد کاهش وزن دارند. برخی نیز به اشتباه تصور می‌کنند سالاد غذایی تکراری است که فقط از گوجه، خیار و کاهو درست می‌شود. یک سالاد خوب باید از مواد تازه تهیه شود. همچنین بهتر است هر سالاد محتوی مواد مخصوص ناحیهٔ خودش باشد. در بیشتر موارد، سالاد به‌عنوان غذای فرعی در کنار غذاهای اصلی سرو می‌شود. اما بسیاری از سالادها خود می‌توان
خانواده‌ای را تصور کنید که زلزله‌ای بی‌هوا آمده باشد و خانه و زندگی‌شان را بر سرشان آوار کرده باشد و حالا سیل، همه‌ی دار و ندارشان را که خلاصه شده در یک کانکس کوچک با خودش برده. تصور کنید خانواده، پناه گرفته‌اند بر بلندی‌ای جایی و بی‌تفاوت، بر آب رفتنِ باقی‌مانده‌ی آنچه که داشتند را نگاه می‌کنند.
تصور کنید صدای سوزناک دودوک بپیچد توی هوا. یک کسی یک گوشه‌‌ای نشسته باشد و تمام غم‌های عالم را بریزد توی آن تکه چوب بی‌جان و صداش، صدای غم
1-مرتب ورزش کنید
ورزش کردن باعث ترشح اندورفین در بدن میشود که باعث ایجاد آرامش و شادی در شما میگردد. پس مرتب ورزش کنید تا استرس را از خودتان دور کنید. ضمن اینکه باید سیگار و قلیان را کنار بگذارید زیرا این موارد به شدت استرس و حواس پرتی کمک می کنند. در کنار ورزش از غذاهایی مثل گردو، آووکادو و شکلات تلخ استفاده کنید زیرا بسیار کمک کننده هستند. پیشنهاد می کنیم یوگا و مدیتیشن بیاموزید!
2-نفس عمیق بکشید
دفعه ی بعد که با یک موقعیت استرس زا مواجه شدید،
در این مطلب دانلود اهنگ کنار منیو کنار توام تورو میخوامت من واسه خودم برای دانلود در سایت بلاگ ترانه قرار داده می شود
دانلود اهنگ کنار منیو کنار توام تورو میخوامت من واسه خودم 
دانلود آهنگ جدید آصف آریا به نام پایتم من Download New Music Asef Aria - Payatam ... کنار منی و کنار توام تورو میخوامت من واسه خودم یجوری پیگیر تو شدم همه فهمیدن
 دانلود آهنگ پایتم من از آصف آریا با کیفیت عالی,دانلود موزیک ایرانی,دانلود ... کنار منی و کنار توام تورو میخوامت من واسه خودم
از من به  آنه ی جوان...
سلام آنه جانم...امیدوارم در این روزهای سخت حالت خوب باشد...راستش را بخواهی هیچ کس مرا به این چالش دعوت نکرد،اما من سخت دلم هوایت را کرده بود...
آنه جانم،همدم روزهای آرام کودکی ام،نمیدانم تو الان کجای این دنیایی،اما امیدوارم از این روزهای ملتهب جهان به دور باشی...
راستی آنه جانم...میدانی من چندبار کلمه ی گرین گیبلز را سرچ کرده ام؟که بدانم کجای این جهانی؟میدانی چندبار چشمانم را بستم و خودم را همراه تو کنار متیو و ماریلا تص
نازنینا! من به آغوشت بهار آورده ام،
یک دل شوریدة پر از شرار آورده ام.
مست از جام جمال و سرخوش از یاد خوشت،
یک دم از بهر طرب یاد خمار آورده ام.
از دلم بردی قرار و صبر و آرام مرا،
در دل شیدا و پرشورت قرار آورده ام.
از کنار درد و غمهای جهان بی کنار
در کنار تو دمی خود را کنار آورد ه ام.
از خود و از کلفت دنیای غم آلود خود
بر جهان بی غبار تو فرار آورده ام.
شاد باش و شاد باش و شاد مان و شاد زی،
شعر پرسوز دلم را من شعار آورده ام.
 
دانلود رایگان کتاب جهان همچون اراده و تصور pdf
معرفی کتاب:(جهان همچون اراده و تصور) نویسنده:آرتور شوپنهاور تعداد صفحات:635 حجم فایل:57مگابایت فرمت کتاب:پی دی افpdf(کیفیت عالی) زبان کتاب:انگلیسی سفارش کتاب(pdf,چاپی)و پشتیبانی تلگرام:09103894814 ...
دریافت فایل
ایده‌آلیسم، که در زبان فارسی غالبا به اصالت تصور و آرمان‌گرایی ترجمه شده است، پدیده‌ها را براساس "ایده‌آل" یا آنچه به روح و تصور نسبت داده می‌شود، تفسیر و توجیه می‌کند. ایده‌آلیسم، عقل یا ذهن و روح را مقدم بر ماده می‌داند. این نظریه معتقد است که واقعیت بیش از آنکه به نیروهای مادی بستگی داشته باشد، در پندارها، فکر، ذهن و خود فرد است.
ادامه مطلب
بمیرم در کنار تو،
کنار بی غبار پربهار تو.
کناری که پر از احساس رؤیایی و ارمان است،
کناری که کنارش از هوسهایی گل افشان است،
کناری که بهای صد جهان است.
تو در باغ هوسهای دل من گل فشان مان!
هوسها پیر گشته، تو جوان مان.
ترا تا هر نفس بینم،
ترا در جام زیبای نگاه خویش سرشار هوس بینم،
ترا چون ساغر لبریز ارمان دلم سرشار می خواهم.
ترا هر ساعت و هر لحظه و هر بار می خواهم،
ترا بسیار می خواهم.
تو با من باش، هر دم باش، امان از قصد دشمن باش!
امید روشن قلبم در این د
دانلود رایگان کتاب جهان همچون اراده و تصور
دانلود رایگان کتاب جهان همچون اراده و تصور pdf
معرفی کتاب:(جهان همچون اراده و تصور) نویسنده:آرتور شوپنهاور تعداد صفحات:635 حجم فایل:57مگابایت فرمت کتاب:پی دی افpdf(کیفیت عالی) زبان کتاب:انگلیسی سفارش کتاب(pdf,چاپی)و پشتیبانی تلگرام:09103894814 ...
دریافت فایل
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنید نتایج وب دانلود کتاب جهان همچون اراده و تصور | کتاب - Ketab.io https://ketab.io › book › جهان-همچون-اراده-و-تصور دانلود کتاب Мир
سلام
من یه دختر 23 ساله هستم، راستش من از بچگی به یکی از آشناهامون علاقه زیادی داشتم و همیشه خودم رو کنار اون تصور میکردم، تا اینکه بزرگ شدیم و به اصرار مادرش و شاید علاقه خودش اومدن خواستگاری، اما خانواده م گفتن نه، بدون اینکه از من نظر بخوان، ولی خوب حس میکنم اصلا بهم علاقه ای نداره چون خیلی سرده باهام و دیگه بعد جواب نه هیچ اصراری نشد از طرف شون.
ولی من دوسش دارم، میدونم پسر خوبی نیست و به درد من نمی خوره، تا اینکه 6 ماه پیش یه خواستگار برام ا
درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود امده تصورکنیدوتصویرذهنی خودرابنویسید انشا کوتاه درباره فضاپیما روی کره ماه انشا درون یک فضاپیما روی کره ماه درون یک فضاپیما را که روی کره فرود امده است تصور کنید و تصور ذهنی خود را بنویسید انشا تصور کنید درون یک فضاپیما هستید که روی کره ماه توقف کرده اید انشا فضاپیما که روی کره ماه فرود امده انشا درون یک فضاپیماراکه روی کره ماه فرود آمده انشا درباره تصویر ذهنی از کره ماه
ادامه مطلب
♦️ثروتمندزاده اى در کنار قبر پدرش نشسته 
بود و در کنار او فقیرزاده اى که او هم 
در کنار قبر پدرش بود.
 
 ثروتمندزاده با فقیرزاده مناظره مى کرد
 و مى گفت: صندوق گور پدرم سنگى
 است و نوشته روى سنگ رنگین است. 
 
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در
 میان قبر، خشت فیروزه به کار رفته است، 
ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و 
مشتى خاک، درست شده، این کجا و آن کجا؟
 
فقیرزاده در پاسخ گفت: 
تا پدرت از زیر آن سنگ هاى سنگین 
بجنبد، پدر من به بهشت رسیده 
 
سعدی
از نوروفیدبک چه می دانیم!؟
گاهی با مراجعانی مواجه می شویم که متاسفانه با دو مشکل رو برو هستند.
اول اینکه شناخت کافی در مورد نوروفیدبک ندارند و تصور می کنند که نوروفیدبک حلال همه مشکلات است.
خیر، مثال می زنم؛ اگر مراجعی مشکل تمرکز حواس داشته باشد و گزارش می دهد که نمی تواند هنگام مطالعه متمرکز باشد، این مراجع در کنار نوروفیدیک حتما باید تمرینات رفتاری در منزل انجام دهد.
فقط این نیست که چون هزینه کرده و نوروفیدبک انجام می دهد پس به کار دیگری
ساری و واتساپ که با هم جمع شوند، تشکیل گروه واتساپ ساری را میدهند و شما بچه های خوب ساری میتوانید در این گروه واتساپی و در کنار هم جمع شوید و با هم چت کنید.
دورهمی واتساپ ساری میتونه به شما کمک کنه تا یک گروه خوبی رو تشکیل بدین و در کنار هم چت و گپ دوستانه داشته باشید و از بودن در کنار هم لذت ببرید.
چت و گپ ساری در واتساپ بسیار لذت بخش است و یک نوع سرگرمی هم می باشد که شما میتوانید از بودن در کنار هم لذت برده و روزهای خوشی را تجربه کنید.
ساری و چت دخ
اگر می‌خواهید بفهمید کسی را دوست دارید، یا عاشق‌اش هستید، به ۹ تفاوت عشق و دوست داشتن نگاهی بیندازید:۹ تفاوت عشق و دوست داشتن
۱. در کنار کسی که عاشق‌اش هستید، قلب‌تان تندتر می‌تپد، ولی در کنار کسی که دوست‌اش دارید، فقط خوش‌حال می‌شوید.
۲. در کنار کسی که عاشق‌اش هستید، زمستان مثل بهار می‌شود، ولی در کنار کسی که دوست‌اش دارید، زمستان فقط یک زمستان زیبا می‌شود.


ادامه مطلب
حالا که دوباره غرق ادبیات دهه چهل و پنجاه شده‌ام، یادت توی ذهنم پررنگ‌تر شده، تو که عجیب پر از بوی و شور و حال آن دوران بودی. حالا خیلی وقت است حرف نزدیم و شاید دیگر حرفی هم نمانده...
میم
آدم تصور نمی‌کند دوستی‌ها چقدر زود تمام می‌شود، آدم گاهی ناخواسته رنج می‌دهد و بعد تنها غصه و سوگواری برایش می‌ماند. من دلتنگ روزها  و صحبت‌های هستم که دیگر برنمی‌گردد و دیگر اتفاق نمی افتد و این غم‌انگیز است، خیلی خیلی 
نمی‌دانم با دنیای چشم بادامی‌ه
تصور من از آینده چیزی گنگ و نامفهوم است،چیزی ترسناک و در عین حال کاملا مبهم ...
مثل این می ماند که در قایقی در میان اقیانوس نشسته باشی و سطح اقیانوس را مه گرفته باشد و تو ندانی در چند متری تو چه چیزی وجود دارد ؟؟ در این وضعیت آیا خبری از افق های دور و ملموس هست تا مسیرت را به آن سوی تنظیم کنی؟؟
هر وقت به آینده فکر می کنم سرم گیج می رود بی درنگ به سوی تخت خواب می روم و چشمهایم را می بندم و سعی می کنم فراموش کنم.
گرچه همیشه سعی می کردم خود را برای آینده
بعد از دوسال رژیم منظم و ورزش و تغییر صد و هشتاد درجه ای لایف استایل و رسیدن به وزن چهل و شش کیلویی(حتی!)،دوباره اُفتادم به پرخوری و خب اجالتا تنها انگیزه ی امید به زندگی که سرپا نگهم داشته همین شوق پریدن سر یخچال خوردن و خوردن و خوردن ست!
هر روز تفاوت وزنم نسبت به روز قبل را واضحا احساس میکنم و گرچه درحال حاضر در خوش اندام ترین حالت ممکن خودم هستم  اما تصور هیکل ده ماه آینده ام کار سختی نیست...تصور یک گردالی که وسط راهروهای بیمارستان قل میخورد و
خانوم جوانی بود. کنار دخترش که مشکل جسمی داشت نشسته بود. داشت به دخترک لقمه نون و پنیر می‌داد. دستش رو برد سمت کیفش که احتمالا لقمه‌ی دیگه‌ای بیرون بیاره همون حین خوابش برد. روی شونه‌هاش دوتا بال بزرگ سفید تصور کردم. 
+به آدم‌ها نگاه کنید. زل نزنید. فقط شاهد اون لحظه‌ از اتفاق‌هاشون باشید. کلی یاد می‌گیرید. کلی غصه می‌خورید. کلی شاد می‌شید. کلی حرص می‌خورید. کلی لذت می‌برید از هنر نگاه کردن.. 
وقتی این خانه ویلایی که رو رخت خواب اتاقش دراز کشیدم و به پنجره رو به روم زل زدم رو اجاره کرده بودیم از اینکه قرار بود بعد ۶ سال خونه ای که قبلا در اون مستاجر بودیم رو ترک کنیم ناراحت بودم و فکر نمیکردم خیلی ساده با خونه جدید کنار بیام!!!
ولی گذر زمان و شرایط من رو با خونه جدیدمون وقف داد‌. حالا اتاق تاریکم که تو شب تاریک تر از قبله رو به روی یک اتاق با لامپ روشن در ساختمان جلوییه...کسی که دلتنگشم فاصلش از من خیلی دوره ولی شب ها به اون پنجره زل میزن
توی این مدت با چند پسر حرف زدم؟ با چندتاشون صمیمی شدم؟ با چندتاشون سک*س چت داشتم؟ چندبار پورن دیدم؟
خیلی...
برای چندتاشون افسوس خوردم؟
همه شون...
کامنش خیلی بام صمیمی شده، خیلی بهش وابسته شدم و خیلی خیلی بهش وابسته شدم متاسفانه.
بیشتر از دوماهه که باهم قرار گذاشتیم که بریم فلان شهر همدیگر رو ببینیم. چقدر ذوقش رو داشتم، چقدر توی ذهنم اتفاقات رو چیدم کنار هم. چقدر لذت بردم از این فکر ها.
میدانم اشتباه بود و اشتباه هست و خوب میدونم اگه تموم نکردم ب
کاش همیشه همینجوری دور هم جمعمان کنی. کاش همیشه همینجوری ما را دور یک سفره، کنار هم بنشانی و مثل وقتهایی که قرار است توی یک قاب جمع شویم، مجبورمان کنی کمی مهربانتر بنشینیم تا توی عکس جا بشویم. کاش این عکس گرفتن تا قیامت طول بکشد و کسی فلاش نزند و 3 را نگوید تا ما همیشه لبخند بزنیم و دستمان دور گردن هم بماند. حالا که یک خط در میان، پیام‌های مجالس آخر ماه می رسد، میترسم بعد از پیراهن مشکی ها و کتیبه‌ها، بعد از جمع شدن موکب‌ها و باندهایی که "هلابی
احمد عزیزم،
احمد نازنینم،
حالا که این نامه رو برات مینویسم، تو فرسنگ‌ها از من دوری یا شاید منم که فرسنگ‌ها از تو فاصله دارم...
این روزها تنهاترینم در عین این که همه من رو کنار عده‌ی زیادی آدم میبینن...
من تنهام چون هیچکدوم از اینهایی که روزهامو باهاشون میگذرونم، درکی از من نداره... از ترس‌هام، آرزوهام، فکرهام...
من تنهام و این عمیقاً اذیتم میکنه...
فکرهام مورد تمسخر واقع میشن. ترس‌هام عجیب جلوه میکنن...
اما تو نمی‌تونی با من چنین کنی چون تو خود
خیر، تصور برخی افراد از لیزر این است که انجام آن می تواند موجب پخش شدن ویروس به نواحی اطراف شده و موجب عود مجدد بیماری گردد. که این تصور کاملاً اشتباه است.امروزه دستگاه های لیزر مجهز به دستگاه های مکشی وکیوم است که دود حاصل از تابش لیزر بر روی زگیل را به سرعت به خود جذب کرده و به بیرون از محیط میفرستد، در نتیجه ویروس بیماری به دیگر نواحی منتقل نمی شود.
آیا لیزر زگیل موجب پخش شدن زگیل می شود ؟
خدا خیلی حواسش به بنده هاش هست ..
 
ادعونی استجب لکم .. توی تمام لجظه لحظه های عمر آدم صادقه 
گره های زندگی آدم .. اونجاهایی که با حساب و کتاب خودش فکر میکنه هیچ چی سر جاش نیست
فقط وقتی حل میشه که نگاهش عوض بشه
 
داشتم ترجمه می کردم با همکاری جناب محترم گوگل، همراه همیشگی و راهبر ما در فضای پربرکت مجازی (به رسم تقوا) 
همچنین جمله انگلیسی رو هم توی ذهنم ترجمه کرده بودم .. البته با کمی بی دقتی، به اشتباه .. (یه عبارت ساده بود!) .. فقط محض احتیاط با گوگل مش
کانال ما را دنبال کنید
نوجوان که بودم عاشق یک دختری بودم که سال‌ها از من بزرگ‌تر بود!من در خیالم روز به روز به او نزدیک‌تر می‌شدم و او ... در خیال او اصلاً من جایی نداشتم ...من تلاش‌های فراوانی می‌کردم، حتی شعر هم می‌گفتم، شعرهایم یکی از یکی افتضاح‌تر بود و اصلاً واژه‌ی "چیز شعر" را از روی شعرهای من برداشتند.یک روز دختر بهم پیغام داد که از یکی خوشش آمده، گفت تپل است، خوشتیپ است، بامزه است، یک وقت‌هایی شعر می‌گوید و ...نمی‌دانم چرا من یک لحظ
 
شاید نسلهای بعد گونه ی ما رو نبینند
 
توی گونه ی ما مواردِ خاص و کمیابی مشاهده شده
 
مثلا تصور کن وقتی عشقت تب کنه تو بمیری
وقتی پای عشقت در میون باشه...
... دیگه نه کارت مهمه، نه خودت مهمی...
 
تصور کن همه چی شو زیبا ببینی
عشقت
هر چی از عشقت می بینی برات زیبا باشه
هرچی
چیزایی که بقیه به خاطرش عشقت رو سرزنش می کنند
ولی تو به جای سرزنش، سرسلامتی بهش بدی و کمکش کنی تا زیباترش کنه
 
به نظرت گونه ی ما در حال انقراض نیست؟
 
نع
 
در حال انقراض نیست
به جاش ی
شما از ۱۰/۱۲ متری یه نگاه به چهره بنده بندازی کاملا مشخصه اگه در طول روز بیشتر از یبار توی آینه نگاه کنم میگم: واای بازم تو؟ 
اینجانب حوصله‌ی خودم و ندارم، چطور میشه ملت شریف همیشه در صف و صحنه پیش خودشون به این نتیجه میرسن که بیان با من درد و دل کنن؟
حقیقتا چه فعل و انفعالاتی صورت میگیره که اینجوری میشه؟ یعنی هرکی بی حوصله‌تر، اشتیاق مردم برای گفتگو باهاش بیشتر .
یعنی توی پارک، اتوبوس، کافه یا حتی چندباری که از سیستم حمل و نقل زیرزمینی (مترو)
چگونه شور و شوق از دست رفته را بازیابی کنید؟زندگی را ساده بگیرید. کارهایی را که از روی عادت انجام می دادید ترک کنید. کارهای کم ارزش را از زندگی خود حذف کنید تا دنیا را بهتر ببینید. تماشای تلویزیون را یک ماه کنار بگذارید و به چیزهایی که فکرتان مشغول کرده، دقت بیشتری کنید آنگاه به ندای قلب تان گوش کنید بار دیگر صدای ضعیفی از درون تان خواهند گفت: (( این کار را دوست دارم زیرا مرا راضی می‌کند و باعث هیجان می شود)) گوش کن! به کتابخانه شهرتان برو و قفسه
 به نام خدا
ماهی: راستی حوری، می‌گم شما خیلی خونسردین، حتما هیچ وقت باهم دعوا نمی‌کنین؟!
من: چرا! دعوای خواهری همه دارن دیگه!
دکتر شین: نه بابا! تو حوری رو تصور کن که جیغ می‌زنه، گریه می‌کنه، غر می‌زنه، یا جدی جدی فحش می‌ده:-)))
من: خب منم آدمم دیگه!
دکتر شین: خب نهایتش می‌گی: از تو انتظار نداشتم و بعد پنج دقیقه سکوت می کنی:-))
من: خب معمولا بعد از دعوا سکوت می‌کنن دیگه:/
ماهی: کی واسه دعوا سکوت می‌کنه آخه؟! :|

چنین تصور گوگولی مگولی طوری دوستان از
این چند روز با خودم کنار اومدم و دارم آدمهایی که یه جور رابطه‌ی عاطفی س ک سی باهاشون داشتم رو کنار می‌گذارم. اینجور هم احساس قوی بودن دارم، چون منم که کنار می‌گذارم نه اینکه کنار گذاشته بشم، و هم احساس سبکی. دور و برم رو دارم خلوت می‌کنم و شروع کردم به تست زدن تا حداقلی که می‌تونم رو توی این یک ماه و خورده‌ای برای خودم باشم و تلاش کنم. میم حالش خوب نبود اما بهتره. من خوبم. مادرجون حالش خوب نیست و این در حال حاضر تمام غممه.
بگذریم می‌دونم ح می
هنگامی که از دستبند اسپورت طلا استفاده می کنید بهتر است که در کنار آن ساعت مچی یا دستبند های دیگر را استفاده نکنید. اما شما می توانید سایردستبند های شیک پلاستیکی یا سنگی را در کنار ساعت مچی استفاده کنید. برخی از طرح ها در کنار ساعت مچی حتی زیباتر نیز جلوه می کنند اما اصولا نباید از دستبند اسپورت طلا در کنار ساعت مچی و دیگر دستبند ها استفاده نمود.
امروزه دستبند طلا اسپورت در مدل های مردانه و زنانه در بازار موجود میباشد و در هر دو نوع به فروش می
فردا یک ماهه میشی عزیز دلم..
و من مدام بزرگ شدنت رو تصور میکنم در حالی که دلم میخواد از کوچولو بودنت نهایت لذت رو ببرم..
دختر آرومی هستی.. خیلی شبیه باباتی و همه با اولین نگاه این شباهت رو متوجه میشن!! 
با صورتت زیاد ادا درمیاری.. موقع خواب ژست های قشنگ میگیری.. منم تا میتونم عکس میگیرم و این لحظات رو ثبت میکنم..
من این یک ماه عشق کردم کنار تو و باید اعتراف کنم بچه آدم عزیزترین کس روی زمینه. هرچند انگار نوه از فرزند عزیزتره و ما جرئت نداریم به دخترمو
مناظره خواندنی فیدل کاسترو با پاپ ژان پل دومپاپ ژان پل دوم پاپ اسبق کاتولیک‌های جهان در سال ١٩٩٨ به کوبا سفر کرده بود. در این ملاقات پاپ ژان پل دوم از باب ارشاد و نصیحت به فیدل کاسترو گفت:" آیا شما به کلیسا ایمان دارید ؟"فیدل با زیرکی جواب داد:" آیا شما خود به خداوند ایمان دارید؟! "پاپ که از این پاسخ جا خورده بود چند لحظه سکوت کرد و گفت:"مردم عادی به خداوند ایمان دارند، چطور ممکن است من در مقام جانشین عیسی مسیح به خدا ایمان نداشته باشم؟"سپس کاستر
ساری و واتساپ که با هم جمع شوند، تشکیل گروه واتساپ ساری را میدهند و شما بچه های خوب ساری میتوانید در این گروه واتساپی و در کنار هم جمع شوید و با هم چت کنید.
دورهمی واتساپ ساری میتونه به شما کمک کنه تا یک گروه خوبی رو تشکیل بدین و در کنار هم چت و گپ دوستانه داشته باشید و از بودن در کنار هم لذت ببرید.
چت و گپ ساری در واتساپ بسیار لذت بخش است و یک نوع سرگرمی هم می باشد که شما میتوانید از بودن در کنار هم لذت برده و روزهای خوشی را تجربه کنید.
ساری و چت دخ
،نمی‌فهمن چون اگه می‌فهمیدن بعد چند وقت نشست و
برخاست حالی‌شون می‌شد من چقدر رو کلمات حساسم،من چقد حواسم جمعه تو پیامی
که بهم دادی فعلت چیه منو چی خطاب کردی چطور خواسته اتو گفتی ولی بروز
نمی‌دم مریم راست می‌گفت ناراحتیاتو بروز نده که بعدا پشیمون نشی من از هر
حرف و گله ای که نزدم بعدا احساس رضایت کردم، مریم، مریم رو کاش می شد برای
همیشه کنار خودم نگه دارم کنار بغلم کنار گوشام
بعد خیلی تخمی
ناراحت میشم، بعد کنار میام اما به اون هیچوقت
سلام
احیانا شما تو خیابان ببینید ،چادر یه فردی رو از سرش می کشند (به وضوح این کار نمی کنند ،چون غیرت خود خانم به جوش میاد)یا مورد تمسخر بیش از اندازه قرار می دهند ،آیا واکنشی نشان نمی دهید؟؟؟
حالا با فضای مجازی با کلیپ ،متن،داستان ،رویا پردازی،دارند این کار انجام می دهند...
البته دود این کار هم تو چشم آقا و هم خانم میره..
یعنی نمیخواهید واکنشی نشان بدهید؟؟؟
شاید یه جاهای بی اعتنایی جواب بده،یه جاهای برد کردند ارزش ها...یه جاهای بیان صحیح...
خوب ف
بازاریابی موتورهای جستجو SEM
 
برای کسی که در فضای وب یک رسانه ساخته است، موتورهای جستجو می‌توانند به دو شیوه مفید باشند.شیوه‌ی اول، این است که به شکلی فعالیت کند که موتورهای جستجو، رسانه او را (وبسایت یا وبلاگ یا اکانت در شبکه های اجتماعی یا هر نوع رسانه قابل تصور دیگر) به عنوان پاسخی مناسب برای جستجو به جستجوگران معرفی کنند.
این همان چیزی است که ما آن را تحت عنوان بازدید ارگانیک می‌شناسیم و در بحث آموزش مبانی سئو مورد توجه قرار داده‌ایم.
ش
سرتون و درد نیارم
بنده مثه اینکه چندین بار با رییس دانشکده برخورد داشتم بدون اینکه بفهمم و یا حتی سلام کنم
اخرین موردی که واضحا یادمه این بود که کنار تکنسین وایستاده بودم ایشونم بود بعد من در یک قدمیشون بودم بهم گف سلامینی میدونید اون اول سلام کردخیلییییی بد بود امروز تازه فهمیدم:)
اخه همیشه تصور من این بود رییس هیچوقت اینقدر به دانشجو نزدیک نیست و برای دیدنش باید وقت گرفت و...
حتی نمیدونستم متخصصم هستن
ینی دقیقا همینقدرررر از مراحل پرت تشری
خیلی احمقانه‌ است اگر فکر کنید روزی فراموشش می‌کنید و کنار دیگری همه آن عاشقانه‌هایی که با او تصور کرده‌اید را همراه این یکی زندگی می‌کنید. فوتوشاپ که نیست سر این را بذارید روی بدن آن یکی‌ و زندگی شیرین شود. هرچه بگذرد شاید آن احساس اولیه از تب و تاب بیفتد و سردتر بشود ولی به ناگزیر تلخ‌تر هم خواهد شد...
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود
روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
نفیسه مو
. زندگی پستی و بلندی داره، ناراحتی داره شادی داره گریه و خنده داره همه‌چیز داره واسه همینم “زندگی” شده اسمش نمیتونم من این کلمه رو بدون همه‌ی چیزایی که گفتم تصور کنم غصه‌ها و ناراحتیا و شکستا هستن که ما رو قوی میکنن به ما درس میدن و کاری میکنن که قدر لحظه‌های شادمون رو بدونیم همین شادیا هستن که باعث میشن بتونیم با همه‌ی اون غصه‌ها و چیزای منفی کنار بیاییم... با همه‌ی این مکافات و مصیبتا من زندگی رو هنوزم دوس دارم... این حس باعث میشه که نارا
نشسته ام کنار حوض بزرگ وسط مصلی که دورش پر از تخم مرغهای رنگی است و منتطرم ساعت ده بشود و نمایشگاه کارش را شروع کند.
از این تخم مرغها خوشم می آید. دلم می خواهد فینقیلیهایمان اینجا بودند و با هم می رفتبم تک تک نقاشی های  و تخم مرغها را تماشا می کردیم و در موردشان حرف می زدیم و قصه می ساختیم و عکس می انداختیم و هر کس تخم مرغ برگزیده خودش را انتخاب می کرد و کنار آن عکسهای خاصتر می انداخت.
به آدمهای دور و برم نگاه می کنم. پیرمردی کنار من، آن طرف کوله خ
مرا صدا بزن، فرزندم. منم پدرت. بیا و لحظه ای در کنار این فرسوده، اوقاتی را طی کن. بیا و لختی در آغوش پدرت، محبت را تصور کن. ناراحت نباش نمی خواهم هم سان پدران نصیحتت کنم اما در جیبم شکلات های خوشمزه ای دارم. می خواهم بگویم چقدر دوستت دارم. بیا، فرزندم. نمی خواهم بخاطر اشتباهاتت تنبیه ات کنم. می خواهم با همدیگر درستشون کنیم. می خواهی از این روزها برایت بگویم؟! مادرت را یافته ام، همدیگر را دوست داریم. از او دور هستم ولی او از من مراقبت می کند و می گو
در ادامه سری نوشته های "دیوار" اکنون می خواهم در مورد آن سوی دیوار بنویسم:دیوار نوشته ی امروز "توانایی مالی برای از بین بردن این عدم راحتی و آسودگی خاطر حاصل از اضطراب عدم توانایی در تامین نیاز های اولیه می باشد" 
یا به طور خلاصه این سوی دیوار (نداشتن پول به اندازه کافی ) و آن سوی دیوار (داشتن پول به اندازه کافی) است
حالا تصور اینکه این طرف دیوار با آن سوی دیوار چه تفاوتی دارد :
این طرف دیوار مهمانت را خودت به ترمینال میرسانی و حدود 4 ساعت زمانت را
ورزش 11 - اسماعیل حلالی، بازیکن سابق پرسپولیس، در خصوص کنار گذاشتن شایان مصلح و سروش رفیعی از فهرست تیم پرسپولیس توسط کالدرون، اظهار داشت: مصلح مدت زیادی مصدوم بود و در تمرینات هم حضور نداشت. شاید به این دلیل او را کنار گذاشت که آماده نبود.وی افزود: در مورد رفیعی، اما شرایط فرق می‌کند. سروش بازیکن خلاق و بااخلاقی است و من هم از کنار گذاشتن او شوکه شدم. من با رفیعی نسبتی ندارم، اما به هر حال در ایران کمتر بازیکنی توانایی فنی رفیعی را دارد. به هر
همچنان که تکنولوژی روش زندگی ما را روز به روز تغییر می­ دهد، تصور آنچه در آینده پیش خواهد آمد  جذاب خواهد بود. ممکن است دوست داشته باشیم یک روز زندگی روی مریخ را تصور کنیم؛ با این تکنولوژی که ما را قادر می ­سازد تا خمیردندانمان را از CVS تله‌پورت کنیم درست مثل کار هری­ پاترجهت کمک به دستیابیِ به تصورِ بهتر از چیزهایی که آینده با خود می ­آورد، اتحادیه‌ی تامسون روترز (Thomson Reuters)از ۱۰ نوآوری که به اعتقاد آنها در ۲۰۲۵ به وقوع می ­پیوندند گزارشی ر
سر میز شام بابام و داداشم کنار هم نشسته بودن. من و خواهرمم کنار هم. مامان هم سر میز نشسته بود. بابا نشسته بود جلوم.  یهو تو صورتم زل زد و گفت تو همیشه انقدر خوشگل بودی ؟
 
 
 
 
ساعت ده شبه و وقتی به کل روز نگاه می‌کنم، می‌بینم این تنها قسمت خوب امروزم بود‌.
بسم الله
« کلمه ها زنده اند و ادبیات یک گریز است، گریزی نه از زندگی بلکه بسوی آن » .
رمان برای من همواره یک گریز بوده است، گریز به جایی از زندگی که خودم و متعلقاتم چه مادی و چه معنوی در آن حضور ندارند و این آرامش بخش است از جهتی البته . 
جهان بدون من برای من سنگینی کمتری دارد . ما عادت داریم مسائل را در ارتباط با خودمان تفسیر می کنیم و اگر رنجی و دردی و یا شادی باشد برای دیگران حتی یک جورهایی باز به ما برمی گردد . اگر من از شادی دیگران شاد می شوم یک د
بی‌محابا رد شدنم از خیابون شهره است! کمپین #عبور_از_خط_عابر_پیاده_با_چشمان_بسته رو که یادتونه؟ کلا تصور واقعی از تصادف نداشتم تا حالا.
امروز کنار ایستگاه اتوبوس بودم که یه دونه از این تاکسی زردها دنده عقب اومد و زد بهم و روی پای راستم وایستاد! چند ثانیه‌ای توقف کرد همونجا! و بعد رفت جلو و رفت که رفت. حتی پیاده نشد که ببینه چی شده. شایدم چون اومدم نشستم تو ایستگاه فکر کرد حالم خوبه دیگه. البته شکر خدا پام کاملا خوبه و اصلا درد نداره. اما بعدش دیگه
فکر میکردم تا این پاییز روزای تنهاییم تموم میشه.
دیروز عصر یهو دلم گرفت به یاد روزایی که نماز صبحم قضا نمیشد به یاد روزایی که از خدا میخواستم و خدا هیچوقت نشنید و محلم نداد . حالا در آستانه ۳۵ سالگی نه خدا رو دارم و نه میتونم جور دیگه ای زندگی کنم ‌. خدا خودش ایمانم رو گرفت...
پ.ن: تصور کنید هشتاد میلیون ایرانی تو این مملکت هست هشتاد میلیون .
من کلا این چند روز بیرون نرفتم دیروز عصر با خواهرم رفتم بیرون که بدتر دلم ترکید از غصه از بس همه جا بسته بو
در این مطلب همراه ما باشید تا با هم دلایلی را بررسی کنیم که نشان می‌دهد چرا کتاب بهتر از فیلم است؟
 
این مسئله تقریباً انکارناپذیر است که نسخه کتاب از یک فیلم بسیار جذاب‌تر از خود آن فیلم است. معمولاً نیز گفته می‌شود که مطالعه یک کتاب نسبت به تماشای یک میز به مراتب بهتر و تأثیرگذارتر است، اما چرا؟ چه دلیل و یا دلایلی وجود دارد که این تفکیک و تفاوت بین تماشای یک فیلم و مطالعه یک کتاب وجود دارد؟ یکی از مسائلی که در رابطه با ترجمه یک فیلم وجود د
شهید حسین پور جعفری تولد: ۱۳۴۵ کرمان شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸ بغداد شهید حسین پور جعفری از جانبازان جنگ تحمیلی بودند که از ایشان دو دختر و دو پسر به یادگار مانده است وی فردی امین و رازدار حاج قاسم بود و در تمامی عملیات‌های خطرناک خارج از مرزها در کنار و همراه سردار سلیمانی بود.  وقتی صحبت از وفاداری می‌شود همه یاد علمدار کربلا می‌افتند یاد شیرمردی که تا آخرین لحظه به مولایش وفادار ماند. باورش سخت است؛ اینکه دو نفر ۴۰ سال تمامی روزهای سخت کنار هم
کارت بانکیم رو به فروشنده دادم و باخیال راحت منتظر شدم تا کارت بکشه ، ولى در کمال تعجب ، دستگاه پیام داد :"موجودى کافى نمیباشد ! "امکان نداشت ، خودم میدونستم  که اقلا سه برابر مبلغى که خرید کردم در کارتم پول دارم، با بیحوصلگى از فروشنده خواستم که دوباره کارت بکشه و این بار پیام آمد:"رمز نامعتبر است"این بار فروشنده با بیحوصلگى گفت:آقا لطفا نقداً پرداخت کنید ، پول نقد همراهتون هست؟....فکر کنم کارتتون رو پیش موبایلتون گذاشتین کلاً سوخته
در راه بر
سلام ماه قشنگم :)
از روز چهاردهم برایت می نویسم، خوشحالم که در کنار تو هستم... امروزم در کنار میم قشنگم گذشت، دستای نرم و کوچکش را گرفتم، گونه اش را بوسیدم و با جان دل در نقش خاله نبات وقتم را در کنارش گذراندم. 
ماه من، خوشحالم که هستی :) 
روستای کوچکِ من، لابه لای آفتاب صبحگاهی و چمنزار دلنشینش، در کنار خاله و بابابزرگ، در کنار زهرای مهربان :)
به من که دارد حسابی خوش میگذرد :)
اینجا که هستم حس میکنم در سلامت کامل به سر میبرم...
 
+من متعلق به این روستای کوچکِ قشنگم :) 
 
 
جراح زیبایی گوش
جراح زیبایی گوش به کسی گفته می‌‌شود که مسئولیت انجام عمل زیبایی گوش را برعهده دارد. عمل زیبایی گوش، همانند تمامی عمل‌های زیبایی به منظور اصلاح عیوب صورت می‌گیرد. شاید در وهله اول،‌ فکر کنید جراحی زیبایی گوش، یک عمل جراحی افراطی است و همگام با زیاد شدن عمل‌های زیبایی، این مورد نیز باب شده است. این تصور اشتباه را کنار بگذارید. قرار نیست با عمل جراحی کار عجیب و غریبی روی ظاهر گوش‌ها انجام شود. جراحی زیبایی گوش، راه مناسب
آنتی سوشال بودن احتمالا باید نتیجه‌‌ی تجربه‌های تلخ قبلی باشه. همون روان‌شناسی رفتارگرایانه. که میگه قضیه‌ی همه رفتار های ما نتیجه‌ی فیدبک هاییه که از رفتارهای قبلیمون در تعامل با محیط بدست آوردیم. ولی حجمِ این موضوع ، خصوصا تو دانشگاه داره به حد آزاردهنده‌ای برای من زیاد میشه. تنهایی چیزی نیست که من ازش فرار کنم. ولی بی‌شک بزرگترین چیزیه که ازش میترسم. تعامل با بچه هایی که چند سالی از من کوچک ترن به مراتب سخت تر از هم‌سن هاست. خصوصا که
«هو الّذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین»؛ خدای متعال تأیید خودش را در کنار نصرت به وسیله‌ی مؤمنین می‌گذارد، مؤمنین هستند که موجب نصرت میشوند؛ مومنین هستند که نظام را پابرجا نگه ‌می‌دارند؛ مؤمنین هستند که در میدان‌های مختلف، جاده را صاف می‌کنند تا نظام اسلامی بتواند کارهای بزرگی را انجام دهد. نباید تصور کنیم ما هستیم [که این کارها را] می‌کنیم؛ اینها را خدا دارد می‌کند.فصل اول: مبانی، خصوصیات و مواجهات انقلاب اسلامی ایران 
 
 
اگر این قسمت را بخوانید برایتان جالب خواهد بود و بیشتر به ریاضی علاقمند می شوید:هر عددی دوست دارید در نظر بگیرید ( مثلا عدد ۶۷۴۳۲۸)تعداد رقمهای این عدد را شمرده و آنرا بنویسید ( در این مثال ۶ می شود )سپس تعداد ارقام زوج را شمرده کنار عدد قبلی قرار دهید ( تعداد زوج ها ۴ است پس داریم ۶۴ )حال تعداد ارقام فرد را شمرده کنار عدد قبلی قرار دهید ( تعداد فردها ۲ است پس داریم ۶۴۲ )هم اکنون عدد ۶۴۲ را داریم با این عدد نیز مراحل بالا را تکرار کرده تعداد رقم
سرطان تکفیر                                                                            نویسنده: محمد محق
اگر یک تمدن را به مثابه یک ارگانیسم زنده تصور کنیم که می‌تواند به بیماری‌های گوناگون گرفتار شود، تمدن اسلامی امروزه گرفتار سرطانی است که آخر آن را از پا در می‌آورد، این سرطان بدخیم همانا گرایش‌ به تکفیر است. وقتی سخن از تمدن اسلامی می‌گوییم مراد خود اسلام نیست، آن چیزی است که به دست مسلمانان پدیدآمده و محصولی بشری است.غلط است اگر کسی تصور کند که
تعمید دهنده ، با بازوان استخوانیش که در تاریکیِ سنگین بسوی اورشلیم اشاره می‌کرد ، کنارش ایستاده بود .
- نگاه کن ، چه می‌بینی ؟
- هیچ چیز .
- هیچ چیز ؟ فراروی تو اورشلیم مقدس ، آن روسپی است . او را نمی‌بینی ؟ بر روی زانوانِ چاق رُم نشسته است و می‌خندد . [...] قلعه‌ی او چهار دروازه دارد . کنار دروازه‌ی اولی گرسنگی نشسته است ، کنار دومی ترس ، کنار سومی ستم ، و کنار چهارمی ، دروازه‌ی شمالی ، ننگ . وارد می‌شوم . از خیابان‌هایش بالا و پائین می‌روم . به س
به حسرتی که بِگریَم کنار گیتارم
به حالتی که در آن منگ و گیجِ سیگارم
به اضطرابِ پریشم در انتظارِ پیام
وَ این که کاش بگیری سراغ آمارم
به کوچه ای که در آن شکل خنده ات مانده
به غروبی که به راهم نشانه ننْشانده
به بُلوکی که انتظار تو را روی تنش
جوانِ سرکشِ سردی ترانه می خوانده
به دفتری که برایم سیاه می پوشد
وَ مدادی که کنارم عجیب می جوشد
که در تصور من در هوای برفی و سوز
خدای غصه و خیسی ، شراب می نوشد
به فکرهای عجیبی که قانعم می ساخت
وَ در مقایسه با ت
نوشیدن قهوه چه مزایایی دارد؟
خیلی از افراد ترجیح می دهند به جای چای قهوه استفاده کنند. در خیلی از رژیم‌های غذایی هم نوشیدن قهوه توصیه شده است. همچنین ورزشکاران هم به میزان زیادی قهوه مصرف می کنند چرا که باعث افزایش سوخت و ساز بدن میشود. اما با این وجود همه افراد تصور می کنند قهوه مضرات زیادی داشته و نوشیدن زیاد آن می‌تواند برای بدن مضر باشد. این تصور اشتباه است چرا که قهوه خواص متعددی دارد. پس توصیه می‌کنیم نوشیدن آن را از برنامه غذایی خود ح
خواب دیدم مرا که ازشان دور ایستاده بودم رها کردند. رفتند. مَرد، پشت میزش برهنه نشسته است. روزها ماه‌هاست که خودش را حبس کرده است. ترس از مرگ است یا غصه‌ی ناتوانی؟ شاید ترکیبی از هر دو. تو ساده نباش. تو باور نکن که مادر ترزا هرگز برای خدا کاری انجام داده باشد. آدم برای خودش هم کاری انجام نمی‌دهد، چه برسد به خدا. ظرف غذا را بهش پس دادم. نه به او، نه به غذا، نگاه نکردم. جنت گوارا است اما،‌ ای کاتب تقدیر، در قسمت من مدینه بنویس. یک لحظه‌ هم فکر نکن ک
تجربه به همون اندازه که چیز خوبیه چیز خطرناکی هم هست.
آدما وقتی بزرگتر میشن از طرفی تجربه هاشون زیاد میشه، از طرفی روی تجربه هاشون بایاس میشن.
یه مزیت جوان اینه که پذیرفته بی‌تجربس و ذهنش رو باز گذاشته که بتونه مسیر درست رو پیدا کنه. تو هر زمینه‌ای...
داشتم تصور میکردم اگه تا پیری زنده موندم یکی از جوونای فامیل رو میکشم کنار، بش میگم ببین ۱۸ - ۲۰ سالگی به بعد دیگه سن و سال بیشتر به تنهایی هیچ چیزی رو نشون نمیده. آدمای ۵۰ ساله مثل بچه ها رفتار می
یه دونه جوجه غاز درومده که چون بارون میباره و کنار مامانش هم نمی مونه، آوردیم کنار بخاری تو یه سبد، نقد جیغ میزنه...خیلی قشنگ و با مزه ست
پرستوهای اصطبلم شدن ۴ جفت، قمری ها هم جوجه شون میخوان پرواز بدن
گربه دیگه نمیخوابه تو اصطبل، چون جاش تنگ شده، آخه علوفه اونجا گذاشتیم
منتظر یه خبر خیلی خوبم
خدا قسمت کنه
سخنگوی سازمان انرژی اتمی:
تلقی ما این است که روس‌ها به خاطر تمدید نشدن معافیت‌های آمریکا از فردو کنار نمی‌کشند کمااینکه نیروگاه ۲ و ۳ بوشهر را در دست اقدام دارند.
ما می‌توانیم حتی بدون روس‌ها به لحاظ فنی در رابطه با تولید ایزوتوپ‌های پایدار کار را ادامه دهیم. البته به لحاظ سیاسی اگر روس‌ها کنار ما باشند حتما بهتر است.
دوشنبه ، ۱۸ آذر ۹۸@IrNews_24
[عکس 640×427]
مشاهده مطلب در کانال
عزیز دلم دارد عروس می شود. قند در دلم آب می شود. مدام قربان صرقه اش می روم. می دانید چیست؟ یک خوش حالی عجیبی است که عزیز دل آدم عروس شود. اصلا دلم یکجور دیگری می زند. درست است که دختر آدم را مردم با خودشان می برند یک جای دیگر اما باز هم در کنار این دلتنگی هایی که هنوز نیامده حس های فوق العاده ای هم وجود دارد. حس هایی که طعم خوش بهار می دهند. طعم تازگی و طراوت. شادی و سرزندگی. البته گاهی وقت ها بعضی اتفاقات شاید لحظات خوشت را خراب کنند. مثلا وقتی می بی
معاد ( آخرت ) کے بارے میں تحلیلی، فلسفی اور معرفتی مباحث ( 2 ) 
 معاد کا سطحی تصور اور معاد کا عمیق اور قرآنی تصور کیا ہے    معاد کے بارے میں قرآنی آیات اور نصوص کا اجمالی جائزہ   معاد قوس صعود ہے یعنی کیا اور خلقت قوس نزول ہے یعنی کیا    معاد متکلم کے نزدیک روح کا بدن کی جانب پلٹنا جبکہ عمیق قرآنی نقطہ نگاہ سے حقیقت انسان کا خدا کی جانب پلٹنا    معاد خود انسان کا اپنا مسالہ ہے ۔۔۔معاد کے بارے میں گفتگو دراصل شناخت انسان کے بارے میں گفتگو کرنا ہے
سلام دوستان 
دختری 19 ساله هستم. بنده سال 98 برای دومین بار کنکور دادم و دبیری زیست قبول شدم. من از بچگی به پزشکی علاقه داشتم اما سال اول کنکورم تصمیم گرفتم پزشکی رو به دلیل زمان تحصیل طولانی و اینکه دلم میخواست از سال های جوونی به خوبی استفاده کنم، کنار گذاشتم و به امید رشته داروسازی کنکور دادم. 
من به زیست و شیمی علاقه زیادی دارم و دبیری رو هم قلبا دوست دارم. اما سال اول دارو قبول نشدم و سال دوم هم با توجه به اولویتم دبیری زیست قبول شدم و توی کا
سیستم ایده پردازی های من و لئو با هم دیگه جور در میان، نه همیشه ولی اغلب. می تونیم تا یه مدت طولانی در مورد یه ایده ی سخت و نامعمول صحبت کنیم و سعی کنیم به اجرا درش بیاریم حتی اگر تقریبا غیرممکن نباشه. درحالی که بالای صندلی ایستاده بودم و کتاب های کتابخونه رو دونه دونه نگاه می کردم، پیامک لئو رو خوندم. "همه ی انتخابای دراماتیکم از لیست خط خوردن. I hate life. " یه لحظه از تصور چهره اش خنده ام گرفت و فراموش کردم بالای صندلی وایسادم. حس هیجان خاصی زیر پوس
شادی، بزرگ‌ترین آرزوی هر فرد است. شاید فکر کنید که شادی به‌سادگی به دست نمی‌آید، اما در واقع این ماییم که گاهی با افکارمان آن را از خود دور می‌کنیم.
آرمان: باورهای رایجی در میان ما وجود دارد که موجب می‌شود مدام احساس ناراحتی کنیم، اگر بدانیم که این باورها اشتباه‌اند و زاویه دیدمان را تغییر دهیم، زندگی شادتری را تجربه خواهیم کرد. در ادامه باورهای اشتباهی را که شادی را از زندگی شما دور می‌کند، با هم مرور می‌کنیم.
شادی من وابسته به دیگران ا
برخلاف آنچه تصور میشه بالا بردن عدد اکتان بنزین بمنظور کاهش احتراق پذیری سوخت صورت میگیره نه بالا بردن کیفیت سوخت.
لازمه همواره به چند نکته بسیار مهم توجه داشته باشید : (عدد اکتان رو در شرایط استاندارد آزمایشگاهی درشرایط هم سطح دریا اندازه گیری میکنند)
1-     در سطح تراز دریا عدد اکتان سوخت کمترین حالت و پدیده ناک در کنار دریا با بیشترین مقدار اتفاق میفته و باید در کنار دریا از سوخت با اکتان بالاتر برای حفاظت از موتور خودرو استفاده کرد .
2-
اسمشو میشه گذاشت شکست عشقی ؟نمیدونم باید ناراحت باشم یا نه؟!با کسی که حتی کمی صمیمی هم صحبت نکردم . منحرفی جنسی بودم یا عاشقی ترسو ؟اصلا عشق بود یا شهوت ؟ احساسی دوستانه و دلسوزی بود ؟ نمیدانم . اصلا همان که دوستم به شوخی گفت دو گراز هم در یک اتاق بگذاری عاشق هم میشوند . اصلا عاشق بودم؟ پس اگر عاشق نبودم پس این چه حس گندی ست که حالم از خودم بهم میخورد . پس چرا احساسم اینقدر شکننده شده ؟ مثل همیشه فقط سکوتم بود ای کاش ساختمان بیمارستان چند طبقه ب
خب...من نویسنده هستم و به پیشنهاد یکی از دوستهام که می گفت وبلاگ بزنم و رمان هام رو اونجا بنویسم،
این وبلاگ رو زدم.
در واقع من نویسنده رمانهای جنایی،پلیسی و ترسناک هستم و تا حالا عاشقانه ننوشتم.
اما این وبلاگ رو طراحی کردم تا فقط علاقه مندان رمان های ترسناک و جنایی رو در این وبلاگ جمع کنم.
شاید بگید رمان عشاقانه بهتره.
اما اینم بدونید که همه چیز،رمان عاشقانه نیست و این ژانر،کلا سبک خاص خودشو داره که من تا حالا تو اون بخشش نبودم.متاسفانه!
اما اگ
هر بار که در شهر من باران و برف می‌بارد و من هنوز این‌جا، وسط این بیابان بزرگ خدا، هستم دلم می‌گیرد. احساس می‌کنم پرنده‌ای در قفسم. پرنده‌ای که به پرواز خو کرده اما مجبور است قفس را تحمل کند. سختم می‌آید. چشم به روزی دارم که درسم تمام شود و از این‌جا بروم. بعد یادم می‌افتد دلم این‌جا گیر کرده و بعدتر، از فکر این‌که مجبور شوم خدای ناکرده بقیه‌ی تمام عمرم را این‌‌جا سر کنم، وحشت می‌کنم.
عکسی از پاییز و زمستان توامان شهرم که یک کانال خبری
 
بیا با من زندگی کنتا بنشینیمروی صخره‌هاکنار رودخانه‌های کم‌عمق
بیا با من زندگی کنتا میوه‌ی بلوط بکاریمدر دهان یکدیگرو این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمینپیش از آنکه پرت‌مان کنددوباره به میان برف‌هاو حفره‌های درون‌مانلبریز شود ازناگواری‌ها
بیا با من زندگی کنپیش از آنکه زمستان دست بکشداز تنها بالشتیکه آسمان تا به امروز بر آن سر گذاردهو حفره‌های درون‌مانلبریز شود از برف
بیا با من زندگی کنپیش از آنکه بهاراین هوا را ببلعدو پرندگ
خیلی ها که عاشق کشورشان هستند،
دوست دارند فرصتی خاص پیش بیاید و نشان دهند که تا چه اندازه حاضرند برای سرزمین مادری شان با تمام وجود قدم بردارند.
من به شما پیشنهاد می کنم منتظر رخ دادن هیچ اتفاق بزرگی نباشید.
خاموش کردن یک لامپ اضافه، بستن شیر آبی که چکه می کند، بوق نزدن در جایی که نیاز نیست، خاموش کردن تلویزیون وقتی نگاهش نمی کنید ، نریختن آشغال در طبیعت و کنار جاده ها و ... هر کدام از این ها گامی کوچک اما موثر است.
فقط تصور کنید هر روز هر ایرانی
آدمایی که هر از چند گاهی اذیتم می‌کردن، رفتاراشون رو اعصابم بود، سرشون تو زندگی بقیه بود، اهل زرنگ‌بازی بودن، کنارشون احساس امنیت نداشتم، و رفتاراشون همیشه به نظرم یه حالی بود رو به مرور گذاشتم کنار...اینا یه زمانی جزو دوستای نزدیکم بودن...یکی‌شون مثلاً اینقدر باهام احساس نزدیکی داشت که یه روز بهم گفت توی درایو D توی فلان پوشه، یه فایل وُرد گذاشتم که خیلی چیزا توش نوشتم و یه جورایی وصیت‌نامه مه و اگه یه روز مُردم، برو ورش دار و رمز لپتاپمم
تصور نمی‌کردم حزب اللهی ها این قدر شاد و شنگول باشند. اصلا آدم های ریشو را که می‌دیدم تصور میکردم دپرس و افسرده و مدام دنبال غم و غصه هستند. محمدحسین یک میز تنیس گذاشته بود توی خانه دانشجویی اش وارد که می‌شدیم بعد از نماز اول وقت، بازی و مسخره بازی شروع میشد. لذت میبردم از بودن کنارشان از شادی میترکیدی بدون ذره ای گناه. شهیدمدافع حرم شهید محمدحسن محمدخانی
@modafeanharam77
خدا درحالی که غمگین و بغض الود به عکس هایی که از زمین مخابره شده بود نگاه میکرد به جبرئیل گفت :
چطور‌همچین موجودی رو خلق کردم و بخاطرش فرشته ای رو از درگاهم روندم که هفت هزار سال عبادتم کرده بود
به عکس های کودکان غرق در خون نگاه کرد و گفت چطور کائنات رو وادار کنم بهشون رحم کنن وقتی خودشون به خودشون رحم نمیکنن؟ نگاهی به جبرئل انداخت و دید درگیر دستگاه مخابره عکس های زمینه با خودش گفت
جبرئیل نمیفهمه
نمیفهمه چقدر عاشق موجودی باشی و اون اینقدر
میدانمهست تاریخ بی نظیری در همهمه ی زندگیِ بی سر و سامانِ منکه در گوشه ای از ازدحام خیابانی شلوغمی نشینی کنارِ من و از غیب ترین احوالات دلم با من سخن می گوییو من از لطافت کلماتت تو را خواهم شناختبا تو عمق جانم را به زبانم جاری میکنمو نگاهم را لبریز از تبسم محزونت خواهم ساختآن روز در کنار رهگذرانِ بی توجهآرام پا به پای اشک هایت اشک خواهم ریخت !

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها