زودتر از این ها باید شروع می کردم به فرارفرار از این دو گروه
فرار از این دو نوع نگاه
...
یکی آن ها که در گذشته ها گیر کرده اند و مغز آدم رو با خاطرات نه چندان واقعی از قهرمانی های خود در گذشته می خورند
و دوم آن ها که همش از رویاهایی در آینده می گویند، البته آینده ای که کسی دیگر برایشان بسازد
مجمل بگویمت؛باید تکانده شوم.و این توفیر دارد با "باید بتکانم".
کار از تکاندن گذشته.باید التماس کنم تا تکانده شوم،تا تمیز شوم.و التماس میکنم،چندان عاجزانه،چندان طولانی که تا یک چهارم طول بکشد.[و من میدانم که یک چهارم ابدیت با ابدیت فرقی ندارد!]
و تکانده شدن یعنی یبدلّ السیئاتهم الحسناتَش.می ارزد.به تا ابد التماس عاجزانه کردن می ارزد.و بیشتر،خیلی بیشتر
مجمل بگویمت؛باید تکانده شوم.و این توفیر دارد با "باید بتکانم".
کار از تکاندن گذشته.باید التماس کنم تا تکانده شوم،تا تمیز شوم.و التماس میکنم،چندان عاجزانه،چندان طولانی که تا یک چهارم ابدیت طول بکشد.[و من میدانم که یک چهارم ابدیت با ابدیت فرقی ندارد!]
و تکانده شدن یعنی یبدلّ السیئاتهم الحسناتَش.می ارزد.به تا ابد التماس عاجزانه کردن می ارزد.و بیشتر،خیلی بیشتر
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد؛ نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
درشتی و نرمی بههمدر به است
چو فاصد که جراح و مرهمنه است
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه سستی که ناقص کند قدر ِ خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره تن در مذلّت دهد
شبانی با پدر گفت ای خردمند
مرا تعلیم ده پیرانه یک پند.
بگفتا: نیکمردی کن نه چندان
که گردد خیره گرگ ِ تیز دندان
#یادمـبمونه!
سعدی
دنیا خلاف خواسته ی ما گذشته استدیروز پیش روست و فردا گذشته استتقویم من پر است از "امروز دیدنت"امروز یا نیامده و یا گذشته استدر جستجوی بخت به هر جا رسیده اماو چند لحظه قبل، از آن جا گذشته استدر بین راه، عشق همان عابری ست کهبا غم به من رسیده و تنها گذشته استای گل! همین که موقع بوئیدنت رسیددیدم که عمر من به تماشا گذشته استاین غیرت است یوسف من، هی نگو هوساز گیسوی سفید زلیخا گذشته استبا آن عصای معجزه بشکاف نیل رانشکافی آب از سر موسی گذشته استمثل قد
به نظر حقیر، تنها نعمتی که توی این دنیا ارزش حسرت خوردن را دارد، خانواده ی خوب است. هست کسی که همه اعضای خانواده اش آرآم، دانا، از خود گذشته، باهوش و موفق باشند؟ اگر چنین کسی باشد، در واقع خدا در بهشت چیز چندان جذابی برای عرضه به او نخواهد داشت!
غزلی ناب از مولوی، دیوان شمسای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرهازان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفازان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کمزان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطازین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بدزان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطاچندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شودچندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیااز بد پشیمان میشوی الله گویان میشویآن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو رااز جرم ترسان میشوی و
سلام...
الان که دارم می نویسم ساعت ۲:۴۳ دقیقه شبه....
و فقط دارم فحش می دم به این صفحه گوشی که چرا انقدر نورش زیاده و کم تر از این نمی شه ... دارم کور می شم...
از اینا که بگذریم...
می دونم شاید برای بعضیا مسخره به نظر برسه...می نویسم ، شاید کمی خالی شدم ...
ادامه مطلب
فراموش کردی
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
به پشت سرم نگاه میکنم. صورتم در هم مچاله میشود. آفتابی را میبینم که آنقدر درخشان است که تصاویر را اکلیلی بر شبکیهام مینگارد. آفتابی که وقتی به روبهرویم نگاه میکنم انگار قوت همیشگی اش را ندارد.
زندگی کردن در زمان گذشته اندوهبار و طاقت فرسا است. با تکرار کردن خاطرات بهشت گونه در ذهنم، روانم را زیر مشت و لگدهای نوستالژیک خرد میکنم. آنقدر محو سراب گذشته میشوم که یادم میرود امروز همان گذشتهای است که فردا خاطرات خوشش شلاقی بر رو
سلام
از دفعه پیش که مطلب نوشتم مدت زیادری گذشته ناگفته ها اینقدر زیاد شده که این پست همت بالایی رو برای نوشتن میطلبه ! و قاعدتا تعداد ویرایش بالا.
از نزدیک شروع میکنیم
دیروز نتایج کنکور کارشناسی ارشد اعلام شد امسال چندان براش وقت نزاشتم و انتظار نتیجه خوبی رو هم نداشتم و همینطور هم شد رتبه ۸ هزار ! خیلی بد
گذشته رو کندوکاو نکنیم
گذشته رو رهاکنیم به حال خودش چه خوب چه بد چه با لبخند چه باگریه
گذشته رو نبش قبر نکنیم تا قصرخیالی مون تبدیل به ویرانه نشه
گذشته هرچی که بود گذشت
که بعد از همه اون روزها اون ادم ها
فقط یه اسمان در استانه 21 سالگی مونده ...
اخر همه ی قصه ها فقط خودمون میمونیم
خودتو بغل کن!!!
گذشته من بخشی از وجود و هویت من هست و من نباید اونو طرد کنم. معنای رشد همین هست و یک پله بالاتر رفتن به معنای انکار و طرد پله های پایین تر نیست.
پذیرش و قبول گذشته، حس بهتری بهم میده تا طرد کردن اون. وقتی گذشته خودم رو طرد می کنم از خودم بیزار میشم. پس گذشته خودم رو هر چه هست می پذیرم و در کنار خودم نگه میدارم.
#آنیناگهان یک نگاه یک تلنگر یک نفس...تو را میبرد به تمام زجه هایی که زدیتمام زجر هایی که کشیدیو روحی که بشدت کتک خورد و سر بریده شدهیچگاه گذشته نمیگذررد ...گذشته همیشه باقی خواهد ماند ... :)و همین حال خرابی که گذشته ی فرداست... :)#دلساخته_های_آنی
گاهی وقت ها قبول کردن اینکه گذشته ها گذشته کار سختیه!
یعنی چی که همه چی گذشته باشه و دستت بهش نرسه؟
توی ذهنم تصورش میکنم
خیلی زنده
مثل اینکه همین الانم تو همون روزا زندگی میکنم
ولی دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم
هیچ تصمیمی درموردش نمیتونم بگیرم
گذشته ها گذشته
و این شده داستان تلخ این روزهای من.
پی نوشت:چقدر این قطع شدن نت سخت داره میگذره.سرمونو تو نت گرم میکردیم کمتر احساس تنهایی میکردیم کمتر به غصه هامون فکر میکردیم.از ساعت ۵ عصر تا ۹ شب خوابیدم
تازه بعد از این همه سال دارم متوجه می شم و در واقع می پذیرم که من چندان از سرما خوشم نمیاد و چندان پاییز و زمستون رو دوست ندارم و ارتباط خوبی باهاشون ندارم. حداقل پاییز و زمستون های اینجا رو و از این جهت مهم هم نیست که چه فصلی به دنیا اومدم. من عاشق بهار و تابستون و گرما و آفتابم. انرژی می گیرم ازشون
و این گونه تصمیم می گیرد دست از تلقین بردارد
اگر همچنان در گذشته باقی بمانیم و همچنان افسوس بخوریم و یا حتی مغرور گذشته باشیم، قطعا ره به جایی نخواهیم برد. زندگی مانند رود در حال حرکت است و باز نخواهد ایستاد. ما نباید نگاهمان به گذشته باشد. گذشته گذشته است. خوب یا بد دیگر بر نمی گردد. ولی آینده از آن ماست. اگر بتوانیم به خوبی برنامه بریزیم و برای آینده مان خوب فکر کنیم، قطعا دچار پشیمانی کمتری می شویم.
ولی برنامه ریزی باید تا حد ممکن واقع گرایانه باشد. بر اساس داشته ها و پله به پله
می ت
غزلی ناب از مولوی، دیوان شمس
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرهازان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کمزان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا
زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بدزان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
چندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شودچندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا
از بد پشیمان میشوی الله گویان میشویآن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو را
از جرم ترسان میش
سلامحرف مهمی ندارم امایک در سفیدی بود که یک نقش سرخی روی سفیدیاش زده شده بودیک سالی گذشت که آمدند یک رنگ سفیدِ دیگر زدند روی سرخی و سفیدی قبل. بعد باز کسی آمد روی سفیدی جدیدِ روی سفیدی و سرخیِ گذشته، رنگِ سرخ زد. من فقط خودم لابد میفهمم اینها نماد چهاند توی ذهنِ سفیدِ حال و گذشتهی مناما به هر حال خداحافظ.
وقتی دعوت سید جواد به چالش "نامه ای به گذشته" را خواندم،دقیقا داشتم در وسط گود،با گذشته کشتی می گرفتم،ضربان قلبم،چند برابر شده بود،ماهیچه های صورتم منقبض بودند، دستانم می لرزید و خلاصه بدجوری در منجلابِ دعوا با گذشته گیر کرده بودم...
ادامه مطلب
یادداشتی از گذشته ای نه چندان دور(بیست فروردین ۱۳۹۲)
چگونه درباره ی مسایل پیچیده...ساده بیندیشم؟
برای من یکی از پیچیده ترین و سختترین کارها تدوین یک فیلم مستنده. معمولا با حجم عظیمی از تصویر و صدا رو به رو میشی که باید از بینشون یه فیلم بکشی بیرون. بر خلاف فیلم داستانی در اغلب موارد فیلمنامه یا حتا طرح مشخصی هم وجود نداره.چند سال پیش یکی از دوستانم در مسترکلاس یک تدوینگر فرانسوی شرکت کرده بود. اون آقا گفته بود که من برای خودم اصطلاحی دارم به نا
قطعا یکی از بهترین تصمیم هایی که سال گذشته گرفتم قطع ارتباط کاری با شرکت بود ، وقتی از حال و روز بچههای شرکت می پرسم می بینم که چندان اوضاعشون خوب نیست مثلا تا به امروز حقوقشون داده نشده و هم چنان دارن روی پروژه هایی کار میکنند که اصلا معلوم نیست براشون چه اتفاقی خواهد افتاد و شاید مثل بقیه پروژه ها یه گوشه انداخته بشه و هیچ استفاده ای ازشون نشه .
اینا همش به دلیل داشتن مدیریت فوق العاده ضعیفه و لاغیر.
راهپیمایی روز قدس در زرند باشکوهتر از گذشته برگزار میشود
فرماندار زرند گفت: با توجه به اقدامات فتنه انگیز اخیر آمریکا، راهپیمایی روز قدس امسال با شکوه تر از گذشته در زرند برگزار می شود.
به گزارش ندای زرند، حبیب الله خنجری ظهر امروز ۵ خرداد در ستاد گرامیداشت و هماهنگی روز جهانی قدس در زرند، افزود: دستگاه های اجرایی برای حضور پرشور مردم ولایت مدار در راهپیمایی آخرین روز جمعه ماه مبارک رمضان، برنامه ریزی مدونی داشته باشند.
خنجری اظهار داشت: ب
هیچ کس نمی تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه اما هر کسی می تونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشتههرگز به غصه خوردن، گذشته بر نگشتهبه فکر آینده باش، دلشاد و سرزنده باشبه انتظار طلعت خورشید تابنده باشعمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کنعمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشتهنکن گلایه از فلک،
- میدونی کی آمادگی ساختن آینده ات رو داری؟
+ از کجا بدونم؟ لابد هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه است. از همین الان؟!
- نههه لحظه ای که با گذشته ات احساس رفاقت کنی و محکم بغلش کنی. مهم نیست اگه پر از اشتباه بودی مهم نیست اگه سردرگم بودی مهم نیست هر چی بودی به خدا مهم نیست چون گذشته در گذشته. با گذشته ات رفیق باش و با ساختن آینده رفیق های بهتری برای خودت دست و پا کن
خیلی عصبانی از در وارد شد بلافاصه سراغ مرا گرفت، از همان جلو در با لحن بی ادبانه و حق به جانبی گفت که بجای ۹۰ هزار تومان ۹۰۰ هزار تومان پول از کارتش برداشت کرده ام، در حالی که سامانه اتوماتیک هزینه دادرسی را به دستگاه پوز وارد می کند و هیچ عدد و رقمی توسط کاربر یا ارباب رجوع وارد پوز نمی شود. یکی از همکاران وقتی طرز برخورد دور از ادب آقا با من را دید او را گوشه ای کشید و همه چیز را کنترل کرد و ارباب رجوع نه چندان محترم متوجه شد که من هیچ اشتباهی
تولید خودرو در سال ۹۸ چندان با
پیشبینی مقامات صنعتی کشور هماهنگ نبود و تولید ۸۵۵ هزار دستگاهی در سال
گذشته رقم خورد. سال ۹۷ بسیاری از سیاستگذاران صنعتی و خودرویی، تولید
حداقل یک میلیون تا یک میلیون و ۲۰۰ هزار خودرو در سال ۹۸ را پیشبینی کرده
بودند. این در شرایطی است که تعداد خودروهای تولیدی بسیار کمتر از خواست
مقامات صنعتی شد.
ادامه مطلب
گفت:بهتر است گاه برای ساختن خودت به گذشته سفر کنی
گفتم:اگر گذشته هم مرا نخواهد چه؟!
عجیب بود،برگشتن را می گویم،گذشته ام شبیه دشتی بی سر و پا شده بود،نه ابتدایش مشخص بود،نه انتهایش...چیزهایی دیدم که در لحظه باورشان نکرده بودم...شاید هم نخواسته بودم...اما هرچه بود و نبود،گذشته بود
گفت:کاش راهی برای باز گرداندن گذشته بود
گفتم:اگر من هم گذشته را نخواهم چه؟!
ناگاه دیوار ها لرزیدند،سقف ها ریختند،آدم ها مردند و از میان خاک و خل آدم های جدید سر برآوردن
بعضی وقتا از اینکه تو این سن تونستم تا این حد نرمال باشم و هر کاری رو به وقتش انجام بدم به خودم افتخار میکنم. راستش در این 2 سال گذشته نسبت به خودم اینقدر اعتماد نداشتم. میتونم بوی موفقیت رو احساس کنم و کم کم دارم به ورژن جدیدی از خودم تبدیل میشم و از آب و گل درمیام.
خوشحالم که از تغییر کردن نمیترسم و شوقم برای یادگیری و تجربه دنیای جدید درونم شعله میزنه. شک ندارم که علم جزو مهم ترین اولویتهای زندگیمه و میتونم با دانش نه چندان زیادی که دارم دیگرا
نه چندان با لطافت
نه چندان با محبت
اما
وفادار …
#ساموئل_بکت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 550×479]
مشاهده مطلب در کانال
امروز مستند پاپلی رو دوباره از تلویزیون دیدم و دوباره پرت شدم تو گذشته ای نه چندان دور. تو حال و هوای باصفای شمال و روستاهاش و لهجه ای که چقدر دلتنگش بودم و یه زمانی معتقد بودم رو مخه!
اونقدر دلم تنگ شد برای روزایی که همه بودیم، کنار هم بودیم، دور هم جمع بودیم و خوش بودیم و صفا میکردیم.
حس خفگی بهم دست داده، اصلا نمیتونم تحمل کنم! و خیلی برام عجیبه این حجم عظیم از دلتنگی که ازش بیخبر بودم و یهو سر باز کرد
احساس میکنم یه تیکه از وجودمو تو روستای پ
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان زو شدهام بی سر و سامان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیستزحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعلدل و دین میبرد از دست بدان سان که مپرس
گفتوگوهاست در این راه که جان بگدازدهر کسی عربدهای این که مبین آن که مپرس
پارسایی و سلامت هوسم بود ولیشیوهای میکند آن نرگس فتان که مپرس
گفتم از گوی فل
دوچیز انسان را نابود میکند
مشغول بودن به گذشته و مشغول شدن به دیگران
هرکس در گذشته بماند آینده را از دست می دهد
هرکس نگهبان رفتار دیگران شود آسایش و راحتی خود را از دست میدهد
گذشته هایت را ببخش
زیرا آنان همچون کفش های کودکی تو هستند
نه تنها برایت کوچکند
بلکه تو را از برداشتن گام های بزرگ باز می دارند
می گویند گذشته دیگه گذشته ولی آیا می شود بدون نگاه به تو ای گذشته عزیزم به سوی آینده رفت ؟
من کلا تو رو خیلی دوست دارم و آرزویم این هست که برگردم پیش تو و خیلی کارهایی که باید می کردیم و نکردیم را از نو باهم انجام دهیم اما وقتی به تو فکر می کنم می بینم از تو متنفر هم هستم ! حکایت تو و من حکایت عجیبی است.
ادامه مطلب
ساخت سایت عملکردی شبیه آهنربا دارد؛ مردم جذب محتوای شما می شوند و رابطه ای طولانی و رضایتبخشی را با شما آغاز میکنند. رابطه ای که سرمنشأ فروش های موفق و دائمی محصولات و خدمات شماست. در گذشته ای نه چندان دور، به دلیل هزینه های بالا فقط شرکت های بزرگ می توانستند تبلیغات موثر و … ساخت وبلاگ: آهن ربای جذب مشتری به روش بازاریابی محتوایی
منبع : وبلاگ ایران سرور
برخی افراد حسابهای کاربری اینستاگرام
خود را در وضعیت Private قرار میدهند تا از دسترسی تصادفی اشخاص بیگانه
به پستهای خود ممانعت نمایند. تنها روش موجود جهت مشاهده یک اکانت خصوصی
این است که مالک آن حساب کاربری، مجوز دسترسی به اطلاعات آن را صادر نموده
و یا حداقل کاربر ثالث از نحوه دسترسی به اکانت خصوصی سایر کاربران آگاهی
داشته باشد. بر اساس کشف اخیرا صورت گرفته توسط وبسایت BuzzFeed News،
پستهای خصوصی اینستاگرامی شما چندان هم خصوصی نخواهند
ژوزی تو را گذاشتهام آن گوشهی امنی که میدانم قرار نیست خطری تهدیدت کند. همانجایی که یادها و خاطرات تکرار نشونده و شکنندهام را میگذارم. تو را کمی دم دستتر قرار دادهام برای روزهایی که نیاز به سر بر شانهات نهادن دارم بیآنکه مجبورم باشم تمام گذشته را زیر و رو کنم.
آری من هم هزار بار از خودم پرسیدهام که نگاه داشتن چیزهایی که قرار نیست هیچ وقت به آنها حتی گوشه چشمی هم بیاندازم چه فایدهای دارد اما مگر میشود تمام گذشته را ناگ
دیروز شاخص کل بورس تهران با تحرکات مثبت در گروه خودروسازی، روز مثبتی را پشت سر گذاشت. خبر افزایش سرمایه در نماد خساپا، علت اصلی تحرکات مثبت در این گروه بود. البته عرضه ها در بازار زیاد بود و صف های خرید سنگین در نمادهای این گروه، خیلی زود عرضه شد و شاخص کل، مجددا به همان کانال 305000 واحدی بازگشت. ارزش معاملات، کاهش چشمگیری نسبت به روزهای اوج خود دارد. ارزش معاملات روز گذشته، چیزی حدود 1000 میلیارد تومان بود که حتی نسبت به هفته گذشته نیز، کاهش 7 در
کاش یکم تاریخ می خوندم
یکم بیشتر از گذشته ها می پرسیدم
این کمبود رو میشه توی زندگی خیلیامون دید، وقتی تاریخ رو ندونی قدر یه چیزایی رو نمی دونی
نمی تونی درک کنی کسایی که الان باهاشون زندگی می کنی، چطور به زندگی نگاه می کنن
دونستن تاریخ .. یه دید و نگاه تازه بهت میده
این دونستن می تونه از تاریخ زندگی پدر و مادر هر کسی شروع بشه .. ما آدما همگی از دنیاهای متفاوتی هستیم که با هم در زمان و مکان مشترکی زندگی می کنیم .. یه گوشه از گذشته .. چند ورقی ا
چقدر خوبه که آدم دست آویزی به گذشته باشه. انگار گذشته هویت تو رو جمع میکنه تو یه ظرفی که وقتی میری سراغش درشو باز میکنه و تنها چیزی که میبینی احساس امنیته. امنیت اینکه خود خودتو پیدا کردی. حتی تو دردهای گذشته هم آرامش و تکسین نهفته س. چون عمیقا برا توئه. نه برا هیچکس دیگه و نه از هیچکس دیگه. از خودت و برای خودت.
«اعترافات هولناک لاکپشت مرده» اثر مرتضی برزگر.
داستان مرد جوانیه که همسرش به تازگی فوت کرده و درگیر مراسم دفن همسرشه. همسری که چندان هم مورد علاقهش نبوده و روابط چندان گرم و صمیمانهای هم نداشتن..
این کتاب یکی از بهترین کتابای ایرانیایه که اخیرا خوندم. همه مکالمات ملموس و قابل درکن و البته به شدت بامزه. یه جاهایی از کتاب منو وادار میکرد با صدای بلند بخندم که خب این اتفاق معمولا کم پیش میاد. موقع خرید این کتاب اصلا مطمئن نبودم ولی واقع
«اعترافات هولناک لاکپشت مرده» اثر مرتضی برزگر.
داستان مرد جوانیه که همسرش به تازگی فوت کرده و درگیر مراسمهای دفن همسرشه. همسری که چندان هم مورد علاقهش نبوده و روابط چندان گرم و صمیمانهای هم نداشتن..
این کتاب یکی از بهترین کتابای ایرانیایه که اخیرا خوندم. همه مکالمات ملموس و قابل درکن و البته به شدت بامزه. یه جاهایی از کتاب منو وادار میکرد با صدای بلند بخندم که خب این اتفاق معمولا کم پیش میاد. موقع خرید این کتاب اصلا مطمئن نبودم ولی و
برای نوشتن از زمانِ حال، باید دیوانه باشی.
زمان به دو دسته تقسیم پذیر است: گذشته و آینده. که گذشته دائما آینده را بلعیده، بزرگ و بزرگتر میشود. برای چشیدنِ طعم زندگی، آینده را که نه، باید گذشته را سفت چسبید.
پ ن: توی دفترچه ی پالتوییِ راه راهم نوشته بودمش، همین تابستون. ولی وقتی دیدمش یادم نیومد کی نوشتم، اصلا و ابداً. پس حتماً قبل از خوابیدن نوشتمش.
نویسنده: جی کی رولینگ
مدت زمان: 6 ساعت
هری پاتر بودن همیشه سخت بوده و اکنون کارمند سختکوش وزارت سحر و جادو، همسر و پدر سه فرزند مدرسهای بودن، اوضاع را چندان آسانتر نکرده است. مادامی که هری با گذشتهای دست به گریبان است که از آن خلاصی ندارد
> برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه کنید <
ادامه مطلب
در زمانهای نه چندان دور در جلسات خواستگاری اول از همه از محاسن اخلاقی و تحصیلات داماد سخن میگفتند و بعد به سراغ پول و خانه میرفتند اما حالا از ثروت و خانه میپرسند و بعد به سراغ خلقیات خواستگار محترم میروند
جامعه ایران عوض شده است انسانیت توسط پول دفن شده است چه بسا پدر مادرهایی که آرزو داشتن فرزندانشان تحصیل کرده و مهندس دکتر و...شوند
جامعه ای که در آن پول مردم و معلمان بالا کشیده میشود تنها یک نظر دارد اونم اینکه نظر مردم مهم نیست
کتابی را شروع کردم با نام نخل و نارنج از نویسنده ای که زیاد از او خوشم نمی آید یامین پور، تا اینجا که رسیدم بد نبود شاید مروری بر آن داشتم. عیدتان هم مبارک با یک روز تاخیر برای ایرانیان و دو روز تاخیر برای باقی مسلمانان. بگذریمالقصه داستان امروز روایت جالب استاد روانشناسی است از زمان حال، ربطی هم به روانشناسی ندارد اصل حرف جذاب است. گفت "تمام این حرف ها که می گویند در حال زندگی کن غلط است ما زمان حالی برای زندگی نداریم یکی گذشته است یکی آینده،
خب این جملهی بالا تیتر چندان خوبی نیست اما تیتره دیگه!
نود و هفت که شروع شد با خودم گفتم امسال کلی کتابهای نخوندهمو میخونم و تا نخوندم دیگه کتاب نمیخرم اما سرانهی مطالعهم توی سالی که میشه «گذشته» خطابش کنیم ناامید کننده است و احتمالن به تعداد انگشتان دست هم نمیرسه! باز خوبه یکی دو ساله نمایشگاه کتاب تهران نمیتونم برم و گرنه معلوم نیست چه خبر میشد آمار کتابای نخوندهام؛ چون در مقابل خرید کتاب بی ارادهام! همین جا توی پرانتز ب
روزها در حال دویدن هستن و من رو محکم به دنبال خودشون می کِشَن ...
خیلی هفته گذشته رو خوب شروع کردم بر عکس این هفته،کلاً این هفته انگیزه هام نابود شدن و خاکسترشون رو تو فضای اتاقم می بینم،خاکستر شدن اتفاق خوبای آینده رو هم ...
کاش سر عقل بیام و اون گذشته رو همون جا،جا بذارم و تو حال زندگی کنم ...
این 5شنبه مهمونی دعوتیم و تهِ دلم یه خوشیِ کوچولو دارم و نمی دونم چرا؟!!!
عجیب ترین اتفاق تو این یه سال گذشته رو از سرگذروندم و هنوزم زنده ام ...
چیه این انسان
دیدن تاتو یا همان خالکوبی کردن در خواب به نطر نمیرسد تعبیر چندان مناسبی داشته باشد. مطیعی تهرانی در جایی میگوید چنانچه در خواب دیدید که پوست بدنتان سالم و خوب است و نقصی در آن نیست، (مثل خالکوبی) خواب شما از آینده ای نه چندان دور خبر میدهد که پول دار و متنعم خواهید شد و به خیلی چیزها که آرزو دارید خواهید رسید. بنابراین با توجه به گفته مطیعی تهرانی هرگونه آسیب رسیدن به پوست بیانگر اندوه و یا نرسیدن به هدف است.
ادامه مطلب
رفتن
فکر میکنم مُردن آدمها رو به هم نزدیک میکنه. امروز یک عزیزی از بین ما رفت. بعد از سختی فراوان. بعد از اینکه با بینهایت سختی دست و پنجه نرم کزد، و عده زیادی رو هم با خودش همراه کرد، امروز بار رو بست و رفت.
این میشه اولین تجربه واقعی من از مرگ یک انسان- قبل از این هم چند نفر دیگه از آدمهای نزدیک شامل مادربزرگم فوت کردن در طول زندگی من، اما این مرگ بود که من تا زمانی که عزیز اون عزیز از دست رفته رو بغل نکردم، تا زمانی که روی شونه من گری
خوب بریم برای دعوت مه سو جانم البته با کلی تاخیر
ببخشید دیگه این چند روز خیلی درگیر بودم و از اونجایی که همش در حال تایپ کردن
و نوشتن بودم سعی کردم به دستم استراحت بدم و این پست رو آخر هفته بنویسم
اووووووووووووووووم من خیلی آدم گذشته نیستم
یعنی گذشته برام گذشته و دیگه قرار نیست برگرده و تکرار بشه
هر چی بوده رفته
بیشتر آدم آینده ام
اما میدونم تو نقطه از زندگیم هر چی که هستم و هر ویژگی مثبت یا منفی دارم
نتیجه و امتداد گذشته ی منه
قراره ی نامه بنو
.باسمه تعالی
احکام اسلامی
ربا
غزل۳
ربا باشد به معنای تجارت ، جنس یکسان
طلب کردن برای آن عمل، با سود چندان
ربا باشد گناهان کبیره، در شریعت
شود لعن خداوند جهان،هر کس کند آن
حرام است و بود جنگ بشر با حق تعالی
نتیجه کاملا مشهود باشد ،خسر و حرمان
خدا گوید بده قرض و مکن اجحاف هر گز
ببر اجرش ،اگر خواهی ثواب و نور یزدان
ربا دادن همانند گرفتن، هر دو نهی است
بود مذموم در ادیان و مذهب، همچو قرآن
کند محروم خود را از لذایذ در دو عالم
زند صدمه به مردم، در پی
بلبرینگ ها دارای اجزای گوناگونی هستند که برخی از این اجزا جزو اجزای اصلی و برخی دیگر جزو اجزای فرعی بلبرینگ ها محسوب می شوند. اجزای اصلی بلبرینگ که غیر قابل حذف هستند کیج و ساچمه های بلبرینگ و کونس داخلی می باشد که ساچمه و کیج بر روی آن سوار شده و محل اتصال بلبرینگ با محور و شافت دوار می باشند. بلبرینگ ها البته دارای یک جز جانبی دیگر نیز هستند که شاید چندان در میان اجزا به حساب نیاید اما اهمیت استفاده از آن در عملکرد بلبرینگ بسیار زیاد است. منظ
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل میافزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
تفکرات نه چندان صحیح درباره سئو سایت
تفکرات نه چندان صحیح درباره سئو سایت
سئوی سایت و رتبه گیری در نتایج گوگل، بخش عظیمی از فعالیتهای بازاریابی دیجیتال را تشکیل میدهد. با توجه به بروزرسانی دائم الگوریتم موتورهای جستجوگر و البته افزایش آگاهی مخاطبان، استراتژیهای راهبردی نیز مدام در حال تغییر بوده و بازاریابان دیجیتال حرفهای به خوبی میدانند که روش های قدیمی و بدون بروزرسانی، برای رقابت در این فضا، کارساز نیست. مهم ترین نکتهای
وقتی از خواب بیدار شدم تموم بدنم می لرزید. استرس داشتم و بدنم خشک شده بود. باورم نمی شد این خواب از کجا سروکله ش پیدا شده بود من اصلن به اون آدما فکر نکرده بودم. خواب دیدم آدمایی که تو گذشته بدم وجود داشتن توی خونه م جمع شدن و یهو همه ی آدما میریزن توی خونم و وقتی اونا رو می بینن، گذشته من رو می فهمن، آبروم میره :| توی خواب از شدت شرم و خجالت و نگرانی بیهوش شدم و وقتی چشمامو باز کردم توی اتاقم بودم....
احساس می کنم تمام اتفاقات الان یعنی علافی ها و ان
هوای حاضر | سه شنبه ۲۲ بهمن
سرعت باد: ۱ متر بر ثانیه, ۳ کیلومتر بر ساعتنم نسبی: % ۷۶دید افقی: -بارندگی 24 ساعت گذشته: ۸.۸ میلیمتر(از ساعت 06 گرینویچ دیروز تا ساعت 06 گرینویچ امروز) بیشینه دما در 24 ساعت گذشته: -۴° cکمینه دما در 24 ساعت گذشته: -۲۳° c
دانلود فیلم جان ویکدر سال ۲۰۱۴ یک اکشن کلاسیک جدید به کلکسیون سینما طولانی تر شد . اسمش «جان ویک» بود و به مردی ( مرد که چه پهنا کنم؟ ماشین کشتار جمعی! ) میپرداخت که به خیال کشته شدن سگی که از همسر مرحومش هدیه گرفته بود , قاطی میکند , چکش برمیدارد , کف زیرزمینش را میشکافد , کیفی آکنده از سکههای طلا و جواهرات و سلاحهای گرم و سرد را بیرون میآورد و اینطوری افشا میکند که پیش از این آدمکش خفنی بوده است و راه و روش میافتد میرود تا از کسا
چگونه با گذشته همسرمان کنار بیاییم
چگونه با گذشته همسرمان کنار بیاییم:
همانطور که می دانید و آگاه هستید هرکسی در زندگی مجردی خود دارای گذشته ای است.
وقتی با کسی ازدواج می کنید ممکن است در گذشته خود دچار اتفاقات ناخوشایندی شده باشد.
شاید نامزدتان دوست نداشته باشد شما بدانید و شما باید این حق را به وی دهید.
در زندگی هر شخصی تجربیات زیادی نهفته است این تجربیات در طی زمان های گذشته حاصل می گردد.
وقتی شما با کسی وارد رابطه جدی و عاطفی می شود این مس
یادگیری زبان بر اساس قواعد و گرامر، روش چندان خوبی نیست ولی به هرحال صرف افعال در هر زبانی از جمله ترکی آذری، گریز ناپذیر هست. همچنین با توجه به اینکه افعال در زبان ترکی از هجوم دیگر زبان ها، بیشتر مصون بوده اند، یادگیری معنی افعال مختلف باعث خواهد شد، گام بزرگی در یادگیری این زبان برداریم.
در فارسی ساده ترین شکل فعل، سوم شخص گذشته آن است که با افزودن دن و تن به مصدر تبدیل می شود، در زبان ترکی آذری، ساده ترین شکل فعل شکل امری آن است که با افزدو
گذشته
هرچه باشد
هم متعلق به من است
و هم گذشته است
پس
فرار از گذشته
شاید تنها یک بیراهه باشد
برای بیخیالی
بیراهه ای برای
خود فراموشی!
نه پاک کردن گذشته!
پی نوشت :
فاصله می توند انسان سازی کند
می توند موجب قوی شدن شود
و هر مقدار تقویت بیشتری صورت گیرد
نه تنها نیازی با پاک کردن گذشته نیست!
بلکه پل های پشت سر را هم باز سازی می کند!
سلام
من دختری هستم ۲۲ ساله، پسری اومده خواستگاریم که ۲۴ سالشه، متوجه شدم این پسر در روابط با خانم ها بسیار مغرور و سر به زیر هست، طوری که حتی نمیخواد با خانم ها صحبتی بکنه، همچنین با سایر مردم هم نمیتونه ارتباط قدرت مندی برقرار کنه، البته این رو بگم که پسر ساده لوح و نادانی نیست بلکه در سایر ابعاد زندگیش فعاله.
یعنی IQ بالایی داره اما EQ پایین، حالا سوال من اینه ازدواج با پسری که چندان اجتماعی نیست چه معایبی داره؟
ضمنا این رو بگم این آقا بسیار
روزی که چندان روز مفیدی نبود.کلا این روزها ناراحتم و خسته.
خسته از این همه بدشانسی
مثلا همین که ترم گذشته من نفر اول بودم ولی امروز وقتی سیستم سما را چک کردم یهو متوجه شدم برای ترم قبل هم نفر دوم شدم!مگر میشود بعد یکسال عوض شد؟
چی بگم والا، اینکه من همیشه نمیخونم ولی انتظار دارم با وقت کمی که میزارم بهترین نتیجه رو بگیرم و نفر یک باشم.ادم متوهم و خودبزرگ بین بمن میگن خب :)
از بچگی میگفتم یبارخوندن کافیه، الانم این شکلیم و فقط و فقط تو امتحانا
چهار سال پیش برایت این آهنگ دنگ شو را فرستاده بودم که میگفت: فقط تو میمونی با من.. چهار سال گذشته و من شبیه آدمی که توی این چهار سال از تو جدا شده و همه جا رفته و همه چیز را تجربه کرده و همه جوره دلش شکسته و تنها مانده باز هم برگشتهام به تو. مثل چرخیدن دور محیط دایرهای که بالا و پایین زیاد داشته و حالا یک دور تمام شده و رسیدهام به همان نقطهی اول. به تو. و خوب میدانم که از تو گریزی نیست. و از تو رها نمیتوان ماند و تو را رها نمیتوان کرد. چ
مقایسه گلکسی S10 لایت با هوآوی P30 پرو و ریلمی X2 پرو،به تازگی گوشی گلکسی اس 10 لایت برای کشور هند معرفی شده است. این گوشی هوشمند از زمان معرفی رسمی تا به امروز، نگاههای زیادی را جذب خود کرده است. برای اولین بار شاهد عرضه یک گوشی لایت از سری گلکسی S هستیم. سال گذشته میلادی سامسونگ از گوشی گلکسی S10e به عنوان یک پرچمدار ارزان قیمت رونمایی کرده بود.
رندر محصول ناشناختهای از موتورولا به همراه قلم هوشمند منتشر شد،شب گذشته، یکی از افراد مشهور در حو
همیشه وقتی به گذشته فکر میکنم یکی از لذت بخش ترین خاطراتم مربوط هست به سالی که برای شروع تحصیل تو دانشگاه از خانواده ام جدا شدم در حالی که فقط هجده سال داشتم و قبل از اون هرگز تجربه دور شدن از خانواده ام رو نداشتم. واقعیت این بود که دانشگاه رفتن برام فقط ابزاری بود برای جدا شدن از خانواده و رشته تحصیلی ام چندان اهمیتی برام نداشت، که این حقیقت شاید غم انگیزترین حقیقت زندگی من باشد. چون رشته تحصیلی همه اینده من رو تعیین کرده است و اگر اون زمان
دانلود فیلم جان ویک دانلود فیلم John Wick با لینک مستقیمدر سال ۲۰۱۴ یک اکشن کلاسیک جدید به کلکسیون سینما طولانی تر شد . اسمش «جان ویک» بود و به مردی ( مرد که چه پهنا کنم؟ ماشین کشتار جمعی! ) میپرداخت که به خیال کشته شدن سگی که از همسر مرحومش هدیه گرفته بود , قاطی میکند , چکش برمیدارد , کف زیرزمینش را میشکافد , کیفی آکنده از سکههای طلا و جواهرات و سلاحهای گرم و سرد را بیرون میآورد و اینطوری افشا میکند که پیش از این آدمکش خفنی بوده است و را
این روزا دارم عمیق تر به خودم فکر میکنم
الانی که ۶ماه از تولدم گذشته؛
.من کلا به فکر کردن مشکل دارم زیاد که فک میکنم مغزم هنگ میکنه وعملا جای راه حل بیشتر گممیشم و کلافه...
بماند
به این فکر میکنم چطور باید دست ازسرعالی بودن بردارم ،چجوری بیخیال گرفتن تصمیمای بی عیب بشم ،چیکار کنم انتظاراتماز خودم کم بشه!!!
تو حال زندگی کنم و دست ازسرگذشته بردارم
متاسفانه یا خوشبختانه من تو گذشته ام زندگی میکنم♀️
حالا ۶ماه وقت هست تا قبل فوت شمع تولدم از
در سرمای قبل پاییز روز های سردتر در انتظار من هستند. من و سرما با هم دوستیم نه سیگاری دارم برای دود کردن نه دل خطرکردن.... در آرامش قبل از پاییزم جا خوش کرده ام خسته ام از اتفاقات تکراری دوباره چشم انتظار روزهای برفی با قهوه های نه چندان اشرافی در کنج خاطرات غم گرفته با بغض هزار ساله ای که قصد شکستن ندارد، به همراه کوله بار اندوه و محنت و پشیمانی با چمدانی از حرفای نزده... چراهایی که هیچوقت جواب آنها را پیدا نکرده ام و امیدی به پیدا کردن پاسخ های
سلام.
سوال و حرفهایمان زیاد است؛ سوال و حرفهای من هم. اما نمیدانم این چه روزهی سکوتی است که اختیار کردهم. هر لحظه در خوف و رجا بودن ادامه دارد، بی آن که امید مستحکمی وجود داشته باشد، مگر آنکه خودمان آن را در ذهنهایمان به وجود بیاوریم و از ایستادگی خودمان، دلشان به حالمان بسوزد و نصیبی به ما بدهند. شاید هم واقعا نصیب واقعیمان زیاد بود و شد و یکهو خیلی شد.
چیزهای نهچندان کمی مرا آزار میدهند، اما امید و واقعبینیام احساس میک
خوب که نگاه کنم میدانم پارسال شب قدر چه چیزهایی خواستهام. اما قبلتر از آنها را به یاد نمیآورم. انگار که حافظهام از تمام آنچه روزگاری میخواستم کاملا پاک شده باشد، چیزی از خواستههای جزیی گذشته به یاد نمیآورم. من عادت کردهام به همین اتفاقهای جزیی کوچک تا بتوانم زندگی کنم. تمرکز کنم بر انچه که در زمان حال رخ میدهد تا بتوانم بدون توجه به گذشته و آینده زندگی کنم.
اما این روزها تماما گذشتهام. لحظههای حال سخت و جانکاهاند. تلاش
اگر به دنبال شریک ازدواج هستید
نامناسب بودن همه ی مردها آشکار نیست. ممکن است زنی با مردی آشنا شود و قبل از اینکه بفهمد این مرد مناسب او نیست، به او علاقه مند شده و وابسته اش گردد.اگر هنوز در سنین بیست سالگی هستید و نمی توانید از برخورد و آشنایی با مردانی که در این مقاله برایتان معرفی می کنیم، مقاومت کنید، چندان اشکالی ندارد، روابط شما برای کسب تجربه چندان هم بد نیست.
ادامه مطلب
من دارم به گذشتهام برمیگردم. کدام گذشته؟ گذشتهای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچکترین ناملایمت و خشم به گریهی بیصدا میافتاد و مدام تلاش میکرد آن را پنهان کند، که نمیشد. حالا چرا دارم اینها را اینجا مینویسم؟ چون که دارم میترکم از ناملایمتها، از اتفاقات و ترکیبشان با ناملایمتها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقتتان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید ای
من دارم به گذشتهام برمیگردم. کدام گذشته؟ گذشتهای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچکترین ناملایمت و خشم به گریهی بیصدا میافتاد و مدام تلاش میکرد آن را پنهان کند، که نمیشد. حالا چرا دارم اینها را اینجا مینویسم؟ چون که دارم میترکم از ناملایمتها، از اتفاقات و ترکیبشان با ناملایمتها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقتتان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید ای
یه لحظه دقت کردم دیدم نه به گذشته فکر میکنم نه به آیندهمنی که تمام عمرم توی رویاها و اهداف آینده ام بودم و هیچ کاری به گذشته نداشتم
و یک ماهی بود که اسیر گذشته شده بودم
الان؟هیچی و هیچی
با اینکه هدف دارم واسه زندگیم ولی فکرم درگیر هیچی نیست
در طول روز فقط به همون لحظاتی که دارن میگذرن فکر میکنم.اگه خوب بود که فبها
بد بود سعی میکنم درستش کنم.همین
آیا راه درستش همینه؟! باید صبر کنیم زمان بگذره ببینیم چی میشه.
خیلی دارم پست میذارما :D
متاسفانه ایران با 2 نقره و یک برنز و رده دوازدهمی کار خودشو به پایان داد که اگر کارشکنی انگلیس نبود می گفتیم فاجعست. همچنین در بخش امتیاز گیری بانوان ایران با 69 امتیاز دهم شدن و مردان ایران جز 10 تای برتر هم نشدن. در گذشته نه چندان دور ایران دو بار تونسته از نظر امتیازی قهرمان جهان بشه که به عنوان یه مخاطب حرفه ای تکواندو هر دوبارشو یادمه یه بارش که قبل از المپیک ریو داخل روسیه بود رو هرگز فراموش نمی کنم چه اختلاف امتیازی انداخته بودیم اما اون ر
گذشته و آینده زمان حال را به سرقت میبرند انسان باید گذشته را با احترام یاد کند ولی اگر او را در چنگال خویش گرفته است آن را به فراموشی بسپارد آینده را نیز با این اطمینان که برای او را برطرف کند و به دنبال شادی های بسیار برق در مقام میآورد نیک بنگرد ولی کاملا در زمان حال زندگی کند
همیشه وقتی به گذشته فکر میکنم یکی از لذت بخش ترین خاطراتم مربوط هست به سالی که برای شروع تحصیل تو دانشگاه از خانواده ام جدا شدم در حالی که فقط هجده سال داشتم و قبل از اون هرگز تجربه دور شدن از خانواده ام رو نداشتم. واقعیت این بود که دانشگاه رفتن برام فقط ابزاری بود برای جدا شدن از خانواده و رشته تحصیلی ام چندان اهمیتی برام نداشت، که این حقیقت شاید غم انگیزترین حقیقت زندگی من باشد. چون رشته تحصیلی همه اینده من رو تعیین کرده است و اگر اون زمان
دو روز قبل خبری منتشر شد که کشته شدن 106 در حوادث هفتۀ گذشته را تکذیب میکرد. آشنایی که ساکن شهری نه چندان بزرگ، در نزدیکی تهران، است نقل میکرد که وقتی به گورستان شهر رفته بودند، بیرون و داخل گورستان مملو از مامور بوده، 37 نفر از کشتهشدگان هفته قبل در سردخانه بودند، برای تحویل جنازه به خانوادهها درخواست 150 میلیون تومان کرده بودند و فقط شبانه حق دفن عزیزانشان را داشتند. حالا این را تعمیم بدهید به شهرهایی که درگیر اعتراض بودند و رقم بالای
از اون فیلمائیه که خیلی ها بعد از دیدنش به به می کنند و جز محبوبترین فیلماشون می شه و اصلا جز فیلمای برتر آی ام دی بی هم هست و زمان روایت داستان خطی نیستو و چه می دونم از همینا...
منکر ایده و داستان جالب فیلم نیستم (بگم که فیلمنامه اش جایزه اسکارو برده اگه اشتباه نکنم) فقط برای من فیلم معمولی ای بود و چندان لذتی نبردم بخصوص اینکه دو تا بازیگر اصلی رو چندان دوست نداشتم تو این فیلم ( حالا فیلمای زیادی هم ازشون ندیدما :دی) با اینکه کیت وینسلت جایزه هم
«گذشته» را نمیشود دور ریخت. نمیشود از حافظهی بقیه پاک کرد. نمیشود از آن فرار کرد. اما میشود بخشهایی از آن را فراموش کرد. میشود آن را ویرایش کرد و قسمتهایی را crop کرد و باقی قسمتهای قابل تحملش را به عنوان یک یادگاری نگه داشت.دیشب، «گذشته» شدهبود یک عکس دو نفره که بعد از دو سال به طور ناگهانی از ته کمد پیدایش کردم. از این عکسهایی که با لباس محلی میگیرند. اول فکر کردم چه حیف که این عکس تکی نیست و باید دور بیندازمش.مثل خیلی از عکس
روز های خوبی نیستند. از خوابیدن می ترسم و از بیدار شدن بیزارم. احساس میکنم زمان با بیشترین سرعتی که می توانم تصور کنم در حال گذر است. قبل از اینکه به خودم تکانی بدهم روز ها و هفته ها گذشته است. برای برقراری یک تماس برنامه ریزی می کنم و وقتی به خودم میایم چند روز از موعد آن گذشته است.
انقدری که ازش انتظار داشتم خوب نبود. کتاب روایت یک داستان عاشقانه بر اساس یک داستان واقعیه ولی تا دو سوم کتاب حس و حال عاشقانه ای رو در من برنینگیخت!
فیلمشم دارم هنوز ندیدمش ولی چندان از این رایان گاسلینگ خوشم نمیاد. حیف نواح نبووود! :(
الی و نواح همدیگه رو دوست دارن اما سطح متفاوتی که خانواده هاشون با هم دارن باعث جدایی اونا از هم می شه... خانواده الی، نواح رو مناسب دخترشون نمی دونن... چهارده سال گذشته و الی داره ازدواج می کنه اما به شکل اتفاقی ا
بعد از هر طوفان و شکست و اتفاق بدی که توی زندگی میفته، به یه دوره ریکاوری نیازه که ذهن استراحت کنه و بتونه یه کار دیگه رو شروع کنه یا تلخی اون اتفاق کمرنگ تر بشه. من هیچوقت این دوره رو جدی نمی گرفتم و بیشتر خودم رو تحت فشار میذاشتم. الان نسبت به ماه گذشته تغییر چندانی نکردم و گذشته رو هم پشت سر نذاشتم؛ اما قکر میکنم آماده ام که قدم بعدی رو بردارم.
دیروزخبری منتشر شد که علیرغم عجیب بودن خبر و نبود ادله و دلائل مستندبرای آن باز هم نمیتوان به سادگی ازکنار آن گذشت .دیروز میرقلیخان معاون سرافرازرییس مستعفی شبکه سه به نقل ازبرخی مقامات امنیتی آمریکا مدعی میشودکه هاشمی رفسنجانی تمام اطلاعات کشور راازطریق عربستان سعودی دراختیارآمریکاقرار میداده است.براساس همین مدعا نیز توضیح میدهدبه همین دلیل بعدازفوت اورابطه ایران وعربستان وارد تنش شده وبه تبع آن آمریکا نیزتغیررویه میدهد .
اگرچه اثب
گذشته خیلی وسوسه انگیزه
شاید چون روزی بوده شاید چون آشناست احساس امنیت بیشتری نسبت به آینده ای که نمیدونیم با خودش چی داره داریم
اما مهم نیست چقدر وسوسه انگیزه
مهم نیست چقدردلت میخواد حتی شده یه کوچولو برگردیو توش سرک بکشی
مهم نیست چقدر حس آشنایی داره
مهم نیست...
اشتباهه...
برگشتن به گذشته فقط چون ترسیدی و نمی دونی چیکار کنی اشتباهه...
هم زدن حس ها و خاطرات گذشته حتی از روی کنجکاوی هم اشتباهه...
هیچوقت از جستجو تو گذشته چیز جالبی گیرمون نمیاد...
+
اینکه رابطه ی عاطفیت با یه نفر به هم خورده، از نظر همه به این معناست که دیگه گذشته، گذشته و تموم شده و حال و آینده ی اون آدم هم کلا دیگه به تو چه! ولی از نظر من اینطور نیست.
یه وقتایی یهو! به پشتوانه ی هوش سرشارِ خودت (قربونِ هوشِ خودم برم!) متوجهِ یه داستانایی تو گذشته میشی! مثلا میفهمی اون ج*ده ای که باهات بخاطرش کات کرده، از دو سال قبل باهم بودن! مثلا خارجه باهم میرفتن، باهم توی خارجه استخر مختلط میرفتن و خیلی کارهای دیگه باهم میکردن و بعده دو س
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری گذشته
Download New Music Hamid Askari – Gozashte
پخش از رسانه سلطان موزیک از لینک پایین صفحه
دانلود آهنگ جدید حمید عسکری گذشته با لینک مستقیم
متن آهنگ گذشته از حمید عسکری
+++
ترانه زیبای گذشته حمید عسکری کامل
دانلود با دو کیفیت 128 و 320 به همراه متن ترانه و پخش آنلاین موزیک
منبع :
https://sultanmusic.ir/%d8%ad%d9%85%db%8c%d8%af-%d8%b9%d8%b3%da%a9%d8%b1%db%8c-%da%af%d8%b0%d8%b4%d8%aa%d9%87.html
چند بار باید یک اتفاق به شکل های متعدد در زمان های مختلف رخ بده تا من بفهمم جای درستی نیستم. امروز با یک ماه پیش حالم فرق داره همه ی یک ماهه گذشته تلخ گذشته. هرشبی که به خواب رفتم امید داشتم صبح بیدار شم و بگم چه خوابی بود خداروشکر که خواب بود... دریغ! امان از نشونه ها... هر بار خواستم نادیده بگیرمشون چنان قد کشیدن وسط زندگیم که من موندم و ناباوری.
می دونم باید خوب باشم خیلی خوب تا از پس این روزها هم بر بیام و یک روزی فقط یک خاطره محو ته ذهنم بمونه. م
چند روزی می شه که فکرم مشغوله! یعنی دقیقا از روزی که راجع به عادت ها نوشتم. علت اشتغال فکرم هم این بود که دلم می خواست این بار سعی کنم یکی از عادت های بدِ اخلاقیم رو ترک بکنم. بعد همون موقع یادم افتاد که یه جایی خوندم برای تبدیل یک چیزی به عادت و یا ترک یه عادت، پرداختن بهش کمتر از چهل روز چندان تاثیری نداره و بهترین موقع برای این که چهل روز یه کاری رو انجام بدی یا ترکش بکنی از دهم ذیقعده است. بعد که نگاه کردم دیدم نه از اول ذیقعده بوده و این زمان
تقریبا به وضع موجود و فضای غالب عادت کردم. در گذشته گاهی به دنبال تغییرات میرفتم یا با شخص خاصی درباره احساساتم حرف میزدم. اما این روز ها خیلی کمحرف تر از گذشته شدم. چون فهمیدم با حرف زدن بیشتر اذیت میشم. دلم میخواست یه اتاق به مساحت یک متر مربع داشتم و کس دیگه ای اونجا نبود. واقعا بهش احتیاج دارم؛ ولی امکانش وجود نداره و حتی توی این فضای شلوغ، میز تحریر هم در دسترسم نیست!
نویسنده: جی کی رولینگ مدت زمان: 6 ساعت
هری پاتر بودن همیشه سخت بوده و اکنون کارمند سختکوش وزارت سحر و جادو، همسر و پدر سه فرزند مدرسهای بودن، اوضاع را چندان آسانتر نکرده است. مادامی که هری با گذشتهای دست به گریبان است که از آن خلاصی ندارد
> برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه کنید <
ادامه مطلب
Link Farm یا مزرعه لینک یکی از استراتژی های رایج و بسیار مضر برای سایت هایی است که تصمیم دارند به بهینه سازی سایت خود بپردازند. Link Farm در گذشته به دلیل چندان هوشمند نبودن گوگل خیلی باب شده بود و خروجی هایی که از این روش به دست میآمد هم بسیار خوب بودند، ولی به مرور زمان و هوشمند تر شدن گوگل، الان تقریبا مزرعه لینک تبدیل شده است به یک راه برای تضعیف سئو سایت!
اینفلوئنسر مارکتینگ در چند سال اخیر به یکی از محبوب ترین و رایج ترین انواع بازاریابی دیجیتا
چقدر از خودم ناراحتم. از خودم میپرسم که در سه سال گذشته با خودم و زندگیام چه کردهام و جوابی ندارم.
در گروه پنج نفره دوستانم حرف میزنیم و همه چیز قاطی میشود و حرفی را به دل میگیرم. اشکم سرازیر میشود. بیشتر از پیش درمانده شدهام و میپرسم با خودم چه کار کردهام؟
نمیدانم.
نمیدانم.
اشکم بند نمیآید. کاری از دستم بر نمیآید. رهایش میکنم که سرازیر شود. یخ میکنم. سعی میکنم به خودم مسلط شوم. کمی صبر میکنم، سرخی و تورم صورتم کم می
مگر میشود کسی اینقدر چندش و تهوع آور باشد که با دیدنش حالت خراب و خرابتر شود؟! کسی که نبودنش بهتر از بودنش است و همچنان نفس میکشد و زنده است کسی که فقط خودش را بخواهد و خودش را ببیند.
چهارسال است که به بهانه ی خانه سازی، پیرزن را دق داده است. چهارسال است که فرزندانش یک جا نتوانسته اند در خانه ی پیرمرد دور هم جمع شوند و با هم بنشینند زیرا اتاق موقت مسکونی اشان ظرفیت سه نفر را بیشتر ندارد. چهار سال است در اتاقی که من نامش را طویله گذاشته ام نه
من اما میدانم که روزی، نه چندان دیر، لابلای بیهودگیِ روزها و بیفایدگیِ شبهایم، مجبور خواهم شد همان کلماتی را برایت بنویسم که "احمد عارف" برای "لیلا"ی دوستداشتنیاش نوشت: پس میخواهی ازدواج کنی؟ حتما عاشقش شدهای. امیدوارم خوشبخت بشوی." تف....
چالش نامه ای به گذشته به تهیه کنندگی سیدجواد عزیز در وبلاگم
برگذار نخواهد شد.
زیرا، من دلم نمی خواهد برگردم به گذشته ام و از اون یادی کنم و
این کار را موجب درگیرشدن ذهن خودم و کم شدن حس خوب الأنم می دونم.
و این کار ضد باور من است.
و از ایشان بابت تهیه کنندگی این چالش مچکرم و از شرکت کنندگان
در این چالش مچکرم و ازاین که در این چالش شرکت نمی کنم، از این
عزیز و شما عزیزان شرکت کننده عذر می خواهم.
در این پست میخواهم بصورت مختصر به شرح کوتاهی از گذشته و وضع کنونی بلاگداتآر بپردازم. به عنوان عضوی از این خانواده و یا حتی یک مخاطب عام پیشنهاد میکنم ادامه مطلب را بخوانید.
آن اوایل که «بلاگ دات آیآر» از دل سایت بیان زاده شد چندان سرویس شناختهای نبود. حتی خود سایت بیان هم (از نظر بنده) چندان مطرح نبود، میتوان گفت کمی دیر به همقطاران خود پیوست. البته امروز هم نام و آوازه آن را کمتر کسی شنیده است.
در شروع کار حتی ساخت و ایجاد وبلاگ در
♦️من قربانی گذشتهام هستم
شما قربانی گذشتهتان نیستید، اما به خاطر گذشتهتان، قربانی زمان حالتان میشوید. البته فعالیتهایی که قبلا انجام دادید بر شما تأثیر میگذارد، اما وسواس نسبت به گذشته و تحلیل بیپایان آنچه که دیگر گذشته است، میتواند به اشتباهات بیشتری منجر شود.
♦️زمانی که فلان چیز را داشته باشم، خوشحال خواهم بود
خوشحالی با رسیدن شما به هدفتان به دست نمیآید. احساس لذت و رضایت موقت و زودگذر است. سعی کنید بدو
یکی از تفریحاتم در مترو این است که حدس بزنم آدمها در کدام ایستگاه پیاده میشوند. میدانی، دوباره از همان احساسات مخلوط گذشته و آینده است. مقصد آنها برای خودشان در گذشته معلوم شده، اما برای تو در آینده معلوم میشود. حالا این مقصد در کجای زمان قرار دارد؟ ذرهای احساس استقلال از زمان را به دست میدهد
<<نه به گذشته می بایست فکرکنم و نه به آینده. گذشته شبیه کتابی بود تلخ و شیرین که حتی خواندن یک سطرش شهامتم را از بین می برد و قدرتم را زایل می کرد. آینده کتاب نانوشته ی کاملا سفیدی بود...شبیه دنیا پس از طوفان نوح.>>
ما بی عشق، ما بی شور، ما بی امید، ما بی میل به استقامت و قدرت ورزیدن، ما بی لبخند، ما بی تحمل و تاب آوری، ما بی نبوغ، ما بی اشتیاق، ما بی دلیلی برای تلاش کردن، آنچنان زنده نیستیم.
همیشه میگن کسایی که افسردگی دارن ، با دوستاشون صحبت کنند و همه چی رو تو خودشون نگه ندارن . نه که بخوامبگم من افسردگی دارم ، ولی درکل کسی به این فکر نمیکنه که اعتراف به بعضی چیزا ، مثل اعتراف به شکست می مونه . اعتراف به این که من تو زندگیم ریدم و کمک می خوام ، چندان خوشایند نیست !
آلی هم عالی که نه اما خیییلی خوب بود. کاملا راضی ام.بریم واسه بعدی ها
و کمتر از 15 روز دیگه من و آرامش خونه و خانواده و فنددددقم *_*
اخ که چقدر دلم براشون تنگ شده
اولین باری بود که سه ماه کامل ندیدمشون! تجربه ی جالبی بود اما
و دارم به بعدش فکر میکنم که چقدر قراره سخت تر باشه.
و چندان غلام و ضیاع و اسباب و زر و سیم و نعمت هیچ سود نداشت. او رفت و این قوم که این مکر ساخته بودند نیز برفتند، رحمه الله علیهم. و این افسانه ای است بسیار با عبرت. و این همه اسباب منازعت و مکاوحت، از بهر حُطام دنیا، به یک سوی نهادند. احمق مردا که دل در این جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت باز ستاند…
تیتی عزیزم!آدمها یک «بود» دارند و یک «نمود». ما اکثر اوقات شیفته یا حتی متنفر از «نمود» آدمها میشویم بدون اینکه به«بودشان» اجازه رونمایی بدهیم. «بود» همیشگیست، اما «نمود» یکی در میان است. بودنها را ببین و چندان درگیر نمودها نشو.
درباره این سایت